ᑭᗩᖇT➁⓪{♡🐍}

1.5K 211 27
                                        

﴿یک روز بعد، یک بعد از ظهر﴾

صندوق رو بالا زد و چمدون هارو بیرون آورد نگاهی به تهیونگ که داشت با شوق و ذوق اطراف رو نگاه میکرد انداخت.
لبخند قشنگی روی لب هاش شکل گرفت و بعد از بستن صندوق و قفل کردن ماشین سمت ویلا راه افتاد

بعد از یک ساعت پرواز و دو ساعت منتظر موندن بالاخره اونجا بودن
ویلای ساحلیش تو ججو!

با بدوبدو اومدن تهیونگ پیشش لبخندی زد و دستاش رو به معنی بغل کردنش باز کرد
- جونگکوکا اینجا خیلی قشنگههه
همونطور که تو بغل جونگکوک میپرید با خوشحالی گفت

جونگکوک با خنده کمرش رو نوازش کرد و بوسه‌ای روی موهاش زد
- حدس میزدم خوشت بیاد، نظرت چیه زودتر بریم تو هوم؟من دارم از گشنگی میمیرم
تهیونگ خنده‌ی ریزی کرد و سری تکون داد

یکی از چمدون هارو گرفت و سمت در ویلای مدرن جونگکوک رفتن .
اون قسمت خصوصی بود و خالی از آدم بود.
دور تادور ویلا پر از گل و گیاه بود و حدود چند متر اونور تر از ویلا ساحل بود

از راه سنگی گذشتند و جونگکوک با انداختن کلید و زدن رمز در وارد شد.
تهیونگ هم پشت سرش داخل رفت، با دیدن داخل ویلا با دهان باز به اطراف نگاه کرد
جونگکوک خنده‌ای کرد و با انگشت اشاره ضربه‌ای به چونه‌ی تهیونگ زد و قربون صدقش رفت

-قیافش و نگاه، کیوت!

خم شد و گازی از لپ تهیونگ گرفت
- آخ...دردم گرفت
دست پسر رو گرفت و با خودش داخل برد، وی و هیدیس رو از دسته چمدون ها جدا کرد و روی زمین گذاشتشون.

همراه تهیونگ و چمدون ها سمت اتاق ها رفت و با رسیدن به اتاقش در رو باز کرد و تهیونگ رو به داخل راهنمایی کرد

- اول سفید برفی

تهیونگ خنده‌ی شیرینی کرد و با لپ های گل انداخته وارد اتاق بزرگ ویلا شد

- واو اتاقت خیلی قشنگه جونگکوکی

جونگکوک که داشت سمت اتاق لباس هاش میرفت تشکری کرد
وارد اتاق شد و بعد از چند دقیقه با لباس های خونگی بیرون اومد

با اینکه فصل بهار بود اما هوا بارونی بود و گاهی هم سرد برای همین جونگکوک گرمایش خونه رو روشن کرد و روی دمای مورد نظر تنظیمش کرد

- سفید برفی حموم و دستشویی اونجاست...اگه خواستی دوش بگیری حوله‌ی نو و تمام وسایل هست چمدونت هم ببر تو اتاق لباس برات یه رگال خالی گذاشتم میتونی وسایلات رو بزاری اونجا...کارت که تموم شد اگه دوست داشتی بیا پایین اگرم که نه استراحت کن.
من میرم که غذا رو حاضر کنم

تهیونگ سری تکون داد و با لبخند به رفتن جونگکوک نگاه کرد
بعد از بیرون رفتنش از اتاق، لبه‌ی تخت نشست و بعد به پشت دراز کشید

TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴWhere stories live. Discover now