ᑭᗩᖇT➁➄{♡🐍}

1.2K 179 31
                                        

بهت زده سر جاش خشک شده بود و نمیتونست تکون بخوره.
الهه‌ی روبه‌روش، که به طرز فجیعی شهوت برانگیز بود همون جفت خجالتیش بود! همون تهیونگ بود! اون سفید برفیش بود که داشت با چشمای خمار شده پاهاش رو به هم میمالید و سعی میکرد با صدای نفس های بلندش اغواش کنه!

نه، این تهیونگش نمیتونست باشه! اگر هم بود حتما داشت خواب میدید.

سعی کرد از گلوی خشک شده‌اش صدایی دربیاره و تنها چیزی که تونست بگه یک کلمه بود
- فاک!

- جونگکوکی چرا خشکت زده یالا دیگه...بیا و هدیه‌ات و از تو تنم دربیار.

بار دیگه سرجاش خشک شد. این حرف...
تهیونگ ناز و معصومِ کوچولوش کجا رفته بود؟

- س...سفید برفی حالت خوبه؟
با چشم های درشت و گرد شده سمت تخت رفت و دستش رو روی پیشونیه پسرک گذاشت

- نه تب نداری...پس مشکل چیه؟چرا اینجوری لباس پوشیدی؟

"خدایا! چرا داری خودت و به خنگی میزنی جونگکوک من دارم نهایت تلاشم و میکنم که لپ های سرخ و نگاه فراریم از خجالت رو کنترل کنم و اونوقت تو...آیش اصلا لعنت بهت جیمین که این فکر و انداختی تو سرم!"

با گرفتن یقه‌ی لباس جونگکوک اون رو پایین کشید و محکم لب هاشون و روی هم کوبید
جونگکوک که حسابی شوکه شده بود، به چشمای تهیونگ که محکم روی هم فشارشون میداد خیره شد .
"کیوت!"

با خودش فکر کرد و دستش رو بالا آورد و با گذاشتن روی یک طرف صورت پسرکش، بوسه‌ای عمیق رو شروع ‌کرد.

- اوممم...
ناله‌ی کشدار تهیونگ توی دهن هاشون خفه شد و جونگکوک رو داغ کرد!
آروم آروم روی تخت رفت و روی بدن تهیونگ خیمه زد.

دستاش رو سمت دکمه های لباس برد و آروم و عذاب آور بازشون کرد.
با کنار رفتن پارچه‌ی مزاحم و پدیدار شدن پوست سفید پسرک جونگکوک حس کرد یه ضربان و جا انداخته!
حرارت بدنش روی هزار رفت و خودداری رو کنار گذاشت.
الان و برای این لحظه، تنها چیزی که میخواست تهیونگ بود.

- الحق که سفید برفی برازنده‌اته...

-آ...آه جونگکوک
بوسه های پروانه‌ای و پراکنده‌اش رو جای جای بدن تهیونگ گذاشت و تمام گردنش و با کبودی های ارغوانی تزئین کرد، مخصوصا ترقوه های برجسته‌اش رو!

انگشت اشاره‌اش و روی نوک سینه‌ی سیخ شده و سفتش کشید، صدای ناله‌ی از روی لذت پسر رو درآورد.
-اوممم...کوک

با شهوت نگاهی به صورت سرخ پسرک انداخت
بازی با نوک سینه های جفتش و تموم کرد رو بجاش توی دهن کشیدش.

چشم های درشت شده و قوص کمر تهیونگ خبر از شوکه شدن و لذتی که با حس داغی و لزجی و همینطور مک زدن های قوی جونگکوک بود میداد.

TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴWhere stories live. Discover now