جونگکوک همونطور که تهیونگ رو توی بغلش گرفته بود و نوازشش میکرد سعی میکرد ذهنش رو از حرف هایی که شنیده بود دور کنه.
به یکم زمان نیاز داشت تا خودش رو جمع و جور کنه ولی این دلیل نمیشد که جفت شکسته و غمگینش رو به حال خودش با اشکاش ول کنه.برای همین الان روی تخت خوابیده بودن و تهیونگ توی بغلش جمع شده بود و هر از گاهی فین فین میکرد.
براش سخت بود .اینکه دوباره اون اتفاقای لعنتی رو، هر چند نصفه یادآور شده بود و دربارشون صحبت کرده بود بد بود، خیلی هم بد.
حسی که الان داشت مثل این بود که وسط یه صحرا توی تاریک ترین حالت خودش گیر افتاده و نمیدونه به کدوم سمت حرکت کنه.تاریکیای که تهش میخوره به آیندهی نامعلوم یا گذشتهی معلوم ولی دردناک .
براش سخت بود درک موقعیت و همین ازش یه آدم آسیب پذیر و غمگین ساخته بود که دلش میخواست از همه چیز و همه کس فاصله بگیره و توی پناهگاه خودش قایم شه.
و خوشحال بود که بالاخره پناهگاهش رو پیدا کرده
آغوش جونگکوک واقعا پناهگاه گرم و نرمی بود
چقدر احمقانه که میخواست از این خونهی امن فرار کنه در صورتی که پناهش بود.از طرفی، این جونگکوک بود که هم سعی در آروم کردن جفت بیحال و ناراحتش داشت هم سعی در هضم و پذیرش حقیقت زندگی تهیونگ هر چند نصفه .
﴿فلش بک﴾
روی صندلی تخت مانند که خیلی نرم بود دراز کشیده بود و با سوال نامجون که میگفت خودت رو معرفی کن کمی با تردید به جونگکوک نگاه کرد و بعد از دیدن سر تکون دادنش آهی کشید
ـ خب راستش من همونطور که میدونید کیم تهیونگ هستم بیست و چهار سالمه و از دوازده سالگی توی پرورشگاه بزرگ شدم
و...و...با گیجی به جونگکوک نگاه کرد که با لبخند آرامش بخشش انگار که آروم شده باشه لب زد
ـ پی تی اس دی دارم.
ترومایی که توی نوجوونی تجربه کردم و هنوزم نتونستم فراموشش کنم و این داره زندگیم رو مختل میکنه.
از اونجایی که آزارهای جسمیای که به خودم میرسونم هر سری بدتر میشه و...و...باعث نگرانی نزدیکانم میشه میخوام که خوب شم.
تصمیم گرفتم با مشکلم روبه رو بشم و به زندگیم سروسامون بدم.نامجون لبخندی زد که چاله گونهاش پدیدار شد.
عینک روی بینیش رو که پایین اومده بود با انگشت بالا برد و خیره چشم های دو دو زن بیمارش لب زدـ خب این خیلی خوبه که میبینم میخوای برای خوب شدن خودت تلاش کنی و این تو روند درمان خیلی کمک میکنه. میخوام این و بهت بگم که این جلسات برای اینه که تو راحت تر بتونی با مشکلت و ترومایی که برات اتفاق افتاده کنار بیای و درکش کنی
![](https://img.wattpad.com/cover/311981050-288-k700146.jpg)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ
Fantastikتهیونگ زیبایی شگفت انیزی داشت جوری که بهش لقب آفرودیت و داده بودن الهه ی زیبایی و عشق. این قضیه زمانی شدت گرفت که جیمین و بم بم هم خونه های تهیونگ و همینطور دوستاش از خودش و حیوون تولدش عکسی و توی فضای مجازی منتشر کردن واین عکس انقد وایرال شد که حتی...