ᑭᗩᖇT➀➄{♡🐍}

1K 204 38
                                    


- تهیونگی همینجاست؟

تهیونگ لبخندی زد و سری تکون داد که جین سمت پارکینگ رفت
صبح وقتی صبحونه رو خوردن جونگکوک بعد از کلی بوس تهیونگ رو تنها گذاشت و رفت شرکت تا کارای عقب مونده‌اش رو انجام بده.
تهیونگ هم بعد از سه ساعت بالاخره جین و ملاقات کرد

باید میگفت واقعا تعجب کرد که توی دیدار اول انقد صمیمی و خوب بود واقعا خیلی بامزه بود و همینطور خوشگل!

واقعا جذاب بود. وقتی تهیونگ دیدش اول کمی تعجب کرد و بعد با خجالت سعی کرد حرف بزنه و خودش رو معرفی کنه ولی جین با صدای جیغ مانندی سریع دستش رو گرفت و با خوشحالی کلی از خوشگلی و اینکه چقدر دوست داشته زودتر ببینتش گفت و دراخر تهیونگ رو توی ماشینش نشوند و سمت مطب رفتن و بهش گفت که به جونگکوک گفته قراره کل بعد از ظهر و با هم بگذرونن.

تهیونگ اولش کمی معذب بود ولی با شوخی ها و جوک های بابابزرگی و بی نمک جین که بخاطر خنده های بامزه‌اش باعث خنده‌ی تهیونگ میشد از حالت خجالتی و معذبش بیرون اومد.

اون واقعا شخصیت جالب و باحالی داشت.
یجورایی تهیونگ به این فکر میکرد که اگه جیمین و با سوکجین آشنا کنه چه اتفاقی میوفته؟
صدرصد که دیگه چیزی به نام مغز براشون باقی نمیموند.
اون دوتا واقعا خیلی انرژی داشتن و یه دنیا رو با انرژیشون منفجر میکردن.

بعد از پارک شدن ماشین پیاده شدن و سمت در مطب رفتن
با اینکه حیوون جین یه همستر قهوه‌ای بود اما با وی خیلی خوب کنار اومده بود و با هم دوست شده بودن
و الان همستر کوچولو که اسمش آر جی بود روی وی نشسته بود و پشت سر تهیونگ حرکت میکردن

پشت میزی که مال منشی نامجون بود ایستادن تا نوبتشون رو چک کنه و بعد از اینکه بهشون گفت یه ربع دیگه برن تو روی صندلی های انتظار توی راهرو نشستند.

جین با کنجکاوی همه جارو میکاوید و هر از گاهی به وی و آر جی که با هم بازی میکردن نگاه میکرد  با دیدن عکس کنار در سفید رنگ، کمی گیج جلو رفت.
عکس دست جمعی‌ای که مال تمامی اهالی ساختمان مطب بود.
تمامی متخصصان ساختمون که بینشون یک نفر با عینک گردش، چشمای ریز و کشیده‌اش و موهای کوتاه، هیکل درشت و عضله‌ایش آشنا به نظر میرسید اما یادش نمیومد اون و کجا دیده

با صدای تهیونگ حواسش رو به اون داد

- هیونگ واقعا ممنون که من و آوردی باعث زحمتت شدم
جین لبخندی زد و با اخم مصنوعی‌ای گفت
- کاری نکردم. زحمت چیه پسر تو دیگه عضوی از خانواده‌ای.

تهیونگ لبخندی زد که از پشت ماسک دیده نمیشد اما از چین های گوشه‌ی چشمش معلوم بود.

با صدا شدن اسمش از جاشون بلند شدن که جین با تردید نگاهی به تهیونگ انداخت.

TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin