﴿پنج روز بعد﴾
- بیا داخل...
با بلند کردن سرش نگاهی به در انداخت که با اومدن جفتش لبخندی زد
- جوجه چیزی شده؟
... -
- جوجه نمیخوای از لجبازی دست برداری؟
- رئیس جانگ گفتن اینارو براتون بیارم نیاز به بررسی و تغییر جزعی دارن.
با دوباره نادیده گرفته شدنش آهی کشید و با ناامیدی به پسری که داشت بیرون میرفت خیره شد اما با رسیدن فکری به ذهنش با هیجان از جاش پرید
سریع وسایلش رو جمع کرد و با سرعت خودش رو به جیمینی که با بیخیالی داشت بیرون میرفت رسوند.
مچ دستش رو گرفت و بدون توجه به قیافهی متعجبش دنبال خودش کشید.
- سولی به مدیر جانگ بگو برای من و پارک مرخصی رد کنه.
دختر با تعجب سری تکون داد و به رئیس و همکارش که به سرعت داخل آسانسور شدن خیره شد.
- الان چی شد؟
«««««««««««♠»»»»»»»»»»
- ههجونا، میتونی آخرین قرار ملاقات و بندازی واسه فردا خیلی خستم واقعا نیاز به استراحت دارم.
پسر با لبخند از جاش بلند شد و سری تکون داد
- چشم رئیس چیز دیگهای نیاز ندارید؟
نامجون لبخند مهربونی به منشیش زد و سری تکون داد
- توام میتونی بری خونه، فردا میبینمت.
با خداحافظی از پسر از مطب بیرون زد و سمت ماشینش راه افتاد
هوا کمکم داشت به سمت گرما میرفت و این واقعا عالی بود.
نفس عمیقی کشید و در ماشین رو باز کرد.
با نشستن پشت فرمون استارت زد تا حرکت کنه اما با دیدن پسری که خمیده توی پیاده رو راه میرفت کمی مکث کرد.
اون شونههای پهن و خمیده آشنا به نظر میرسیدن.
-نمیتونه اون باشه پنج روز گذشته دیگه، نه...
خواست پاش رو روی گاز فشار بده اما با دیدن افتادن پسر سریع از ماشین پیاده شده و سمتش دوید.
هرچی نزدیکتر میشد بیشتر به احتمالش میرسید.
- هی پسر خوبی؟ هی...
با دیدن چهرهی جین بهت زده کمی عقب رفت
اون چشمای پف کرده و قرمز، لبای قلوهای که بیرنگ شده بودن و بوی الکل شدید.
سریع پسر و از روی زمین بلند کرد و با انداختن یک دستش دور گردن، سمت ماشین رفت
- باز معلوم نیست چی از جونم میخواد...
«««««««««««♠»»»»»»»»»»
- آقای مین میشه لطفاً بگید من و کجا میبرید؟
یونگی بدون توجه به سوال پسر سری تکون داد و با باز کردن داشبورد جعبهی کوچیکی رو درآورد
ВЫ ЧИТАЕТЕ
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ
Фэнтезиتهیونگ زیبایی شگفت انیزی داشت جوری که بهش لقب آفرودیت و داده بودن الهه ی زیبایی و عشق. این قضیه زمانی شدت گرفت که جیمین و بم بم هم خونه های تهیونگ و همینطور دوستاش از خودش و حیوون تولدش عکسی و توی فضای مجازی منتشر کردن واین عکس انقد وایرال شد که حتی...
