- آه...خدا لعنتم کنه چرا گذاشتم اون عوضی نزدیکم شه
با حرص به خودش توپید و با عصبانیت گوشیش رو روی زمین کوبید
جیمین نه خونه بود نه تلفنش و جواب میداد، از زمانی که به خونه رسیده بود دنبالش میگشت اما هیچی به هیچی.
نزدیک دو هفته بود که جیمین خونهی اون میموند اما حالا انگار که هیچکس اونجا زندگی نمیکرد
یدونه از وسایلش هم حتی تو اتاق نبود
وقتی به بم بم هم پیام داد که رفته پیش اون یا نه، جوابش منفی بود.
- اخه کجا رفتی لعنتی؟
««««««««««««♪»»»»»»»»»»»
- مسافرین پرواز f771 سئول به ججو لطفا به گِیت...
با خونده شدن پروازش سریع از جاش بلند شد و سمت گیت مشخص شده رفت
نیاز به تنهایی داشت...نیاز به آرامش!
یونگی چطور میتونست با گفتن اینکه چیز خاصی نیست موضوع رو جوری ساده نشون بده که انگار یه چیز روتینه و همیشه اتفاق میوفته ؟
شاید اون اشتباه کرده بود و خیلی واکنش نشون داده بود؟
نمیدونست...تنها چیزی که میخواست خالی کردن ذهنش بود
گوش دادن به صدای موج های دریا...بوی دریا...نم ماسه ها زیر پاهای برهنهاش!
با فکری مشغول چمدونش رو تحویل داد و بعد از گرفتن کارت پروازش آهی کشید
روی صندلی های انتظار نشست و با سری پایین افتاده گوشهی ناخون هاش رو کند
«««««««««««♥»»»»»»»»»»
- مرتیکهی قزمیت، من دارم بهت لطف میکنم میگم بیا باهم قرار بزاریم و تو...توی احمق جذاب...من و رد میکنی؟
نگاهی تو آینه به خودش انداخت و با حرص جیغ زد
- پدرسگ میدونم چیکارت کنم کیم فاکینگ نامجون، تو بالاخره مال خودم میشی چی فکر کردی؟هیچکی از قیافهی جذاب من نمیتونه بگذره، مگه نه آرجی؟
نگاهی به همستر انداخت و منتظر برای گرفتن تاییدش خیره شد .اما آرجی با بی توجهی دستش رو سمت آجیلش برد و توی دهنش چپوندش.
سرش رو برگردوند، بالشت و از روی تخت برداشت و جیغی داخلش کشید. سرش رو بالا آورد، همینطور که تو آینه با خودش جیغ و داد میکرد با باز شدن یهوییه در بدون توجه به شخص پشت در بالشت رو سمت در پرت کرد که خورد تو صورت خواهر کوچیک ترش
-اخ...اوپا دیوونه شدی؟چیکار میکنی؟
جین با چشمای گرد شده به خواهر ۱۷ سالهاش نگاه کرد که دماغش و با دست گرفته بود
-اوه ببخشید هانول حالت خوبه؟
دختر سری تکون داد و آروم لب زد
- مامان میگه حاضر شو قراره بریم خونهی یکی از فامیلا
سری تکون داد و با رفتن هانول آهی کشید
-سئوکجینا... به خودت بیا تو میتونی مخش و بزنی ...کاری کن به التماس بیوفته اوکی؟فایتینگ!
YOU ARE READING
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ
Fantasyتهیونگ زیبایی شگفت انیزی داشت جوری که بهش لقب آفرودیت و داده بودن الهه ی زیبایی و عشق. این قضیه زمانی شدت گرفت که جیمین و بم بم هم خونه های تهیونگ و همینطور دوستاش از خودش و حیوون تولدش عکسی و توی فضای مجازی منتشر کردن واین عکس انقد وایرال شد که حتی...
