🌿59🕊

145 12 0
                                    


⚡بزرگ⚡

🔙🔙🔙

بوسه هام رو روی گردنش شدت دادم که به موهام چنگی انداخت و گفت:
آ...آآآ...ههه...آروم...اوممم...بزرگ...

از مچ دستی که به موهام چنگ انداخته بود گرفتم و سمت لبام بردم و نرم بوسیدمش و لب زدم:
چشم فقط شما نکن موهای ما رو قنده عسل!

خندید به حرفم و روی موهام رو نوازش کرد و نگران گفت:
خی...خیلی دردت اومد؟!

لبخندی به نگرانیش زدم و روی لباش رو تک بوسه ای زدم و گفتم:
بگم آره چیکار میکنی برام؟!

لبخندی زد و گفت:
خب اگه ببوسمت خوشت میاد و قبول میکنی؟!

تکخنده ای زدم و گفتم:
چی...خوشم میاد؟!واقعا فکر کردی فقط خوشم میاد از چیزی که تموم حیاتمه و دلیل زندگیمه؟!

خندید و سیلی نمایشی به صورتم زد و گفت:
خیله خب فهمیدم بدجنس باید کلی ببوسمت تا ببخشیم!

خندون لب زدم:
آفرین گل پسر باهوشم...باید...

میون حرفم یهو از دو طرف صورتم گرفت و لباش رو روی لبام گذاشت.
ناشیانه لباش روی لبام حرکت میکرد اما از حس آرامشش هر چی میگفتم کم گفتم!

وقتی نفس کم آورد سرش رو عقب کشید اما برای من کم بود.
دوباره به لباش حمله ور شدم و بوسه ی دیگه ای رو شروع کردم.

🔙🔙🔙

🕊Once upon a time🌿Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon