پارت دومطی درست شدن میکاپم هیون جو بهمون نگاه میکرد انگار حدس زده بود که یه اتفاقی بینمون افتاده ولی هیچ ریکشنی نشون نداد . جیسو هم انگار از نگاه کردن به چشمام میترسید چون موقع آرایش چشمام هر موقع که چشمامو باز میکردم هول میکرد .
هیون جو که روی صندلی لم داده بود، لب زد : میشه میکاپ منم درست کنی ؟! البته اگه میکاپ لیسا تموم شده ..
جیسو : الان میام ..
* این الان بهم تیکه پروند ؟! * با تعجب به هیون جو که منتظر نشسته بود؛ نیم نگاهی انداختم و دوباره توجهمو دادم به جیسو و لبخندی روی لبام نشست .
درسته که ردم کرده بود ولی یه حس آرامشی با دیدنش بهم دست میداد که هر وقت نگاش می کردم لبخندی میزدم . آرایش هیون جو هم تموم شد و رفتیم به محل عکس برداری .
عکس کاپلی برای تبلیغ یه برند لباس با هم قرار بود؛ بگیریم پس کنار همدیگه ایستادیم و با همون لباس ژست کاپلی گرفتیم . جیسو هم کنار کارمندای اونجا ایستاده بود . داشتم به جیسو نگاه میکردم که با حس دستی که به دور کمرم قرار گرفت؛ حواسم به طرف هیون جو رفت با تعجب بهش نگاه کردم چرا یهویی داشت سعی میکرد بهم نزدیک بشه ؟! مگه خودش همه چی رو تمومش نکرد پس چرا الان اینقدر براش مهم شدم ؟ اون حرف هاش رو هنوزم توی گوشام می شنوم برای همین با صدای حرف هایی که موقع جدایی بهم زد دستشو از دور کمرم برداشتم و ازش فاصله گرفتم .
هیون جو : چیشده ؟
کمی سرمو به اطرافم چرخوندم و با دیدن بقیه که به
ما نگاه میکردن آروم لب زدم : چیزی نیست .همه توجه ها به سمت ما بود چون قبلاً با هم همکاری های زیادی داشتیم و الان بعد مدت ها دوباره با هم بودیم پس همه خیلی با دقت زیر نظرمون گرفته بودن .
عکس برداری تموم شد و برگشتم به اتاق پشت سرم جیسو هم وارد اتاق شد و بدون اینکه بهم حتی نگاه کنه شروع کرد به جمع کردن وسایل آرایشی روی میز دیگه خواستم یه حرکت دیگه هم برای آخرین بار بزنم تا متوجه جدی بودن احساساتم بشه پس بهش نزدیک شدم و به دیوار هلش دادم . ساکت بود و فقط با چشمای کیوتش بهم نگاه میکرد حس کردم که اونم دوسم داره و فقط بروزش نمیده برای همین لبخندی زدم و گفتم : میشه به احساسات این دختر لجباز هم اهمیت بدی ..
با حرفم اونم خندید و بازم سکوت کرد که ادامه دادم : چون احساساتش واقعیه؛ پس ..
یه قدم بهش نزدیک تر شدم و دستامو هر دو طرفش روی دیوار گذاشتم و در حالیکه به چشماش خیره شده بودم و صورتمو بهش نزدیک کرده بودم؛ لب زدم: لطفاً دیگه نادیده اش نگیر و فقط خودتو بهش بسپر هوم ؟! ..
منتظر جوابی ازش بودم که با حرکت غیر منتظرش قلبم لرزید براش . با بوسه ی ریزی روی لبم جوابمو
داد وقتی ازم فاصله گرفت و به چشمام نگاه کرد لب زد : مطمئنی که میخوای با من وارد رابطه شی ؟
![](https://img.wattpad.com/cover/340427113-288-k490191.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Oneshot blackpink
Historia Cortaسلام بلینک های قشنگ توی این بوک کلی داستان از بلک پینک میزارم 😍😉 این وانشات ها توی چنل زیر هم گذاشته شده پس خوشحال میشم اونجا هم ما رو دنبال کنید 🥰💖 Fiction_blackpink 🖤 کاپل ها : لیسو؛ چهسو؛ چهنی؛ جنلیسا؛ چهلیسا؛ جنسو