راز ما ( جنسو ) هپی اند

55 10 0
                                    


پارت دوم

رفتیم به ایستگاه پلیس اونجا کلی سئوال ازم پرسیدن ولی من فقط با پوزخند ترسناکم سکوت کردم و حرفی نزدم .

مأمور : تو اونجا پیشش بودی ؟

وقتی جواب سئوالشو ندادم صندلی رو از عصبانیت پرت کرد و خواست حرفشو ادامه بده که جیسو به همراه یه وکیل وارد اتاق بازجویی شدن . با دیدن جیسو لبخندی روی لبام نشست و خوشحال شدم .

جیسو کنارم نشست و وکیل هم کنار جیسو نشست و شروع کرد به حرف زدن وقتی وکیل داشت حرف میزد نگاهی به جیسو انداختم که جیسو با لبخند روی لباش چشمکی بهم زد و زیر میز دستمو گرفت تا آروم بشم .

وقتی وکیل حرف هاش تموم شد از روی صندلی بلند شد و رفت . جیسو هم بلند شد و دستشو به سمتم دراز کرد؛ دستشو گرفتم و منم بلند شدم .

مأموری که روی صندلی نشسته بود از عصبانیت
حرفی نزد چون نتونسته بود ثابت کنه که قاتل
منم پس ترجیح داد سکوت کنه .

من و جیسو از اتاق بازجویی رفتیم بیرون تا به تمرین دنسمون برسیم و بتونیم رقص گروهی رو تموم کنیم
و بالاخره اولین موزیک ویدئوی گروه رو پخش کنیم .

ولی چون تعداد اعضامون زیاد بود به دو گروه تقسیم شده بودیم تا هر گروه رقص مخصوص به خودش رو آماده کنه . وقتی رسیدیم به کمپانی وارد اتاق رقص شدیم و همراه بقیه ی اعضا با کششی بدنمون رو گرم کردیم .

بعد اینکه آماده بودیم از رقص هر دو گروه فیلم
گرفتن و بالاخره قرار شد بریم برای ضبط کردن
یکی از موزیک ویدئو های آلبوممون . وقتی به
محل فیلم برداری رسیدیم جیسو از پشت دستشو
توی دستم قفل کرد و گازی از لاله ی گوشم گرفت
که قلقلکم اومد خندیدم . لباس هامون رو عوض
کردیم و برای ضبط آماده شدیم .

بعد یه ساعت که گذشت بالاخره کارمون تموم شد و برگشتیم به کمپانی . هممون خسته بودیم و داشتیم استراحت می کردیم؛ یه لحظه حواسم پرت شد و به اطرافم که نگاه کردم جیسو رو ندیدم از بقیه پرسیدم که جیسو رو ندیدن ؟ اونام گفتن که نمیدونن .

* یعنی کجا رفته ؟! * با فکر که پیداش کنم همه
جای کمپانی رو گشتم در آخر که رسیدم به سالن
اصلی دستبندشو که روی زمین افتاده بود رو دیدم .

دستبندش رو بر داشتم و با فکر اینکه نکنه دزدیده باشنش دستام شروع کرد به لرزیدن و پاهام شل شدن و روی زمین نشستم * نکنه دزدیده باشنش ؟ نمیشه این امکان نداره ولی .. *

نگاهی به دستبند جیسو که توی دستم بود؛ انداختم و
با عجله به طرف ورودی کمپانی دوییدم تا شاید بتونم پیداش کنم ولی هیچی نبود . آروم نفس هامو دادم بیرون تا بتونم آرامشمو حفظ کنم و به اینکه چجوری پیداش کنم و یا ممکنه کار کی باشه فکر کنم .

Oneshot blackpink Donde viven las historias. Descúbrelo ahora