خَلَجان پارت2

278 40 1
                                    


بعد از پارک کردن ماشینش وارد آسانسور شد و دکمه ی طبقه ی سوم رو فشار داد؛
تلفنش رو درآورد و شروع به چک کردن پیام هاش کرد،
بعد از مدتی آسانسور ایستاد و ازش بیرون اومد.
چند قدمی که جلوتر رفت از گوشه ی چشم سایه ی کسی رو دید که داشت دنبالش میومد پس خیلی ریلکس شماره ی کسی رو گرفت،
ایرپادش رو برداشت و یکیشون رو توی گوشش گذاشت؛
به محض شنیدن صدای بمی که گفت "الو" به عقب برگشت و فضای بین خودش و اون فرد رو پر کرد،
شاید ده ثانیه بیشتر نگذشته بود که گلوی اون مرد بین انگشت های کشیده اش بود و تقلا میکرد برای رها شدن!
+تو خونه ی خودم سوکجین؟
دمُده شدی و حوصله سربر!
صدای خنده ای توی گوشش پیچید.
_پس که اینطور کیم، هنوز هم همون آدمی
فشار انگشت هاش رو دور گردن مرد سیاه پوش محکم تر کرد، صورتش داشت به کبودی میرفت.
+دقیقا برخلاف تو، من هیچوقت عوض نمیشم سوکجینا
_عوض هم میشی کیم، حتی اگه به قیمت گرفتنِ با ارزش ترین چیزت باشه!
مرد سیاه پوش اخرین ضربه ی دستش رو به بازوی تهیونگ زد و بی جون روی زمین افتاد.
+تا ده دیقه ی دیگه از توی ساختمونم جمعش کن ایندفعه خون نبود اما برای دفعات بعدی قول همچین چیزی رو نمیدم
+و چی گفتی؟ با ارزش ترین چیزم؟ اون تهیونگ خیلی وقته مُرده.
رمز در رو زد و وارد اپارتمان خودش شد.
همونطور که به سمت حموم میرفت با صدای زنگ تلفنش دستش به سمت کتش برگشت و اون رو از توی جیبش درآورد
"عقده ای"
+عا ایششش
تماس و ریجکت کرد و خواست سمت حموم بره که دوباره تلفنش به صدا درومد
"عقده ای"
میدونست  که اگر جواب نده اون مرد تا صبح بهش زنگ میزنه پس ناچار تماس رو وصل کرد، روی اسپیکر گذاشت و سمت حموم رفت
صدای داد جونگ کوک توی حموم پیچید و اکو شد
پیش خودت چی فکر کردی که انتظار داری من نقش دوست پسرت رو بازی کنم ها؟
میدونم که همه ی اینا زیر سر توئه؛
کور خوندی عوضی الانم به پارک زنگ میزنی و هر مزخرفی که بهش پیشنهاد دادی تا منو بکنه پارتنر فاکیت رو پس میگیری تا پانشدم بیام اونجا مثل همون سگ هار کوفتیت تیکه تیکه ات کنم و زیر سئول دفنت کنم!
بعد از دوتا بوق جیمین برداشت، خواست سرش داد بزنه که صدای جیمین توی گوشش پیچید
_و بله سلام به دونسنگ عزیزم اگر میخوای داد بزنی گزینه ی یک و اگر هنوز پرونده رو نخوندی گزینه ی دو رو فشار بده
تهیونگ بدون هیچ مکثی با جدیت و تن صدای اروم لب زد
+پارک جیمین معلوم هست داری چیکار میکنی؟
_پس گزینه ی یک بود
_مسخره بازی در نیار هیونگ!
یعنی چی که به عنوان شریک عاطفی؟
با کی اونم جئون؟ حاضرم بمیرم ولی این ماموریت رو انجام ندم!
صدای کیوت جیمین تبدیل به صدای جدی شد
_خیله خب تهیونگا،
گوش کن و حرفه ای باش مین یونگی فقط کسایی رو به این مراسم دعوت کرده که کاپلن و البته که پولدار و شریک حالا چرا؟
برای اینکه هر وقت یکی بخواد شراکت رو با مین بهم بزنه با جون اون یکی تهدیدش کنه،
میدونم که از جئون متنفری و دقیقا همین برگ برنده‌مونه  پس دیگه هیچوقت جرات نکن سر من داد بزنی!
جیمین گفت و گوشی رو قطع کرد.
تهیونگ دستش و توی موهاش برد و بهم ریختشون و سمت حموم رفت ، باید دوش میگرفت و سیگار می‌کشید تا آروم شه.

خَلَجانTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon