در واتیکان ، کلیسای سن پیترز؛
مراسم عبادت و شکرگزاری درحال انجام بود که بکهیون به امر پاپ بزرگ بلند شد و شروع به پخش شیرینی های پیشکش بین عبادت کننده ها کرد ..
در همین حین
آئور با وجود نامرئی خودش در بین شرکت کنندگان مراسم ظاهر شدحضور در مراسمی که درش عبادت خداوند بزرگ درحال انجام بود
برخلاف تصور عام مردم اصلا برای عضوی از خاندان شیطان آزار دهنده نبود
آئور با شنیدن ذکر های تقدیس و ستایش پروردگار
بی اراده نگاهش رو به سمت سقف دوخت و با بستن پلک هاش نفسی عمیق از سینه به بیرون فرستادهمهمه ی عبادت کنندگانی که با ختم مراسم درحال ترک کلیسا بودن ، باعث شد تا آئور مجددا پلک هاشو از هم باز کنه
نگاهی از دور به دور تا دور کلیسا چرخوند
و بخاطر فضای بسیار بزرگ اون مکان ، چشم های درشتش بالاخره موفق شد تا طعمه ی زیباش رو شکار بکنه..
دستمال سفیدی که به دور سر و چشم های بکهیون بسته شده بود اونو به راحتی از بقیه متمایز و قابل تشخیص میکردلحظاتی بی اختیار ، بدون کوچکترین واکنش یا حرکتی ایستاده تماشاش میکرد
و همزمان، مرتبا داشت دستور لوسیفر رو توی ذهنش مرور و تحلیل میکرد_ خیلی برام عجیبه که چرا پدرم به جای افراد برجسته تری مثل پاپ کریستوفر بزرگ
آدمی مثل تو رو برای به دام انداختن انتخاب کرده کوچولو!
تو با این جثه ظریف و چهره معصومت که نصف به درد بخورشو هم زیر یه چشمبند قایم کردی چطوری قراره از راه به در شی؟!اونکه بعد از دقایقی که تازه متوجه شده بود این تماشا کمی بیشتر از زیاد طول کشید بی اراده پوزخندی زد و سرشو رو تکون داد تا به خودش بیاد..
و بعد شروع به قدم زدن در جهت نزدیک تر شدن به بکهیون کرد
در همین حین، دختری برای گرفتن پیشکش به سمت بکهیون دوید ؛بکهیون که مشغول ارائه پیشکش ها بود،
با اینکه حتی انسان های بینا در اون مکان قادر به دیدن آئور در اونجا نبودن
به طرز عجیبی با ایستادن آئور، درست در یک قدمی سمت چپش احساس حضور شخصی در کنارش بهش دست داد
احساسی که انرژی های منفی و دل شوریدگی عجیبی بهش منتقل میکرد.آئور به دست های زیبا و انگشت های ظریف و کشیده بکهیون خیره شد و فورا ،
طوری که انگار قصد تسخیر داشته باشه با چشم های آتشین و سرخ شده ش نگاهش رو از دست های بکهیون به دختر مقابلش منتقل کرد.
دخترک که درحال گرفتن پیشکش از بکهیون بود
طوری که انگار تحت تاثیر نیروهای شيطانی آئور قرار گرفته باشه ناگهان بی اختیار دست های بکهیون رو لمس کرد!+چه دستای قشنگی...
آئور که با رضایت از نتیجه کارش در مقابل اون دختر، با نیشخندی متکبرانه دست هاشو به زیر بغل هاش زده بود ، با تکیه دادن یکی از پاهاش به نیمکت پشت سرش با خودش گفت :
![](https://img.wattpad.com/cover/354118163-288-k982300.jpg)
VOUS LISEZ
Mania Demiurge | آفرینشگر شیدایی
Roman d'amour"بکهیون ، پسری نابیناست که از وقتی یادش میاد توی واتیکان ، دولت شهرِ خودمختارِ رُمِ ایتالیا ، تحت نظارت رهبران روحانی کاتولیک به عنوان یک کِشیش آینده تربیت شده و ...