بکهیون که بعد از یک هفته ، الان دیگه حتی به اتاق چانیول توی هتل هم رفت و آمد میکرد..
این بار وقتی میخواست زنگ در اتاق رو بزنه متوجه باز بودن در شد و تعجب کرد :
_ چانیولا..اینجایی؟
اتاق بیش از حد ساکت بود و این باعث نگرانی بکهیون شد :
_ آهای دراز خان..پس کجایی؟
پیتزاهای توی دستشو روی تخت رها کرد و موبایلشو از تو جیبش بیرون کشید..
قلبش داشت از نگرانی کنده میشد :
_ پس این پسره وراج کجا رفته؟
واسه چی در اتاقشو باز گذاشته؟
شماره چانیولو گرفت ولی..صدای ویبره گوشی چانیول از داخل اتاق پخش شد!
موبایلش همونجا روی تخت بود..
خون توی رگ های بکهیون یخ زد..:
_ خدای من.. این پسر کجاست؟..
چانیولاااااا!
شروع کرد به گشتن توی وجب به وجب از اون اتاق..
قلبش از ترس داشت میومد تو دهنش
محال بود اون موقع از شب همینطوری در اتاقشو باز گذاشته باشه و جایی رفته باشه
نکنه تو یه گوشه از اتاق بیهوش شده بود و افتاده بود رو زمین؟
ولی نه..اون تقریبا همه جارو گشت ولی چیزی رو زمین پیدا نکرد..:
_ یولاااا..پس تو کجاییی؟!!
دیگه داشت دیوونه میشد..
تصمیم گرفت بره پایین و به نگهبانی هتل خبر بده که ناگهان صدای شرشر آب از حموم به گوشش خورد:
_ نکنه..نکنه تو حموم اتفاقی براش افتاده !!!
با عجله خودشو به در حموم رسوند..
دو سه باری در زد :
_ چان تو اون داخلی؟؟؟
اما جوابی نگرفت :
_ چانیولااا..حالت خوبه؟؟؟
دیگه واقعا از نگرانی رو به تشنج بود
چه بلایی سر این بچه اومده بود که هیچ صدایی ازش در نمیومد؟
_ یولا..من الان درو باز میکنم باشه؟
چند قدمی عقب تر رفت و با فشار یهویی که به در وارد کرد در باز شد و اون داخل..طوری که نزدیک بود داخل حموم ،بیوفته رو زمین
اما هرطور که شده بود خودشو کنترل کرد..:
_ چانیول..!
تو اینجایی؟لطفا جواب بده بگو که حالت خوبه...
چانیول با دیدنش نگاهشو از زمین کنده و بهش دوخت
عجیب بود..بدون اینکه لباساشو از تنش دربیاره زیر دوش آب روی سکو نشسته و غمبرک زده بود..
با دیدن بکهیون لبخندی زندگی بخش لب هاشو در بر گرفت :
+ تویی کوچولو؟!
بکهیون داشت از ترس نفس نفس میزد..
با شنیدن صدای چانیول انگار دوباره جون به تنش برگشته بود
ولی به شدت از دستش عصبانی بود انقدر که دلش میخواست گردنشو بزنه:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Mania Demiurge | آفرینشگر شیدایی
Romantizm"بکهیون ، پسری نابیناست که از وقتی یادش میاد توی واتیکان ، دولت شهرِ خودمختارِ رُمِ ایتالیا ، تحت نظارت رهبران روحانی کاتولیک به عنوان یک کِشیش آینده تربیت شده و ...
