جونگکوک با وارد شدن کوکائین به خونش انگار که چند کیلو وزن کم کرده باشه تو هوا شناور و روحش با لذت به پرواز دراومده بود.
درک کافی از اطرافش نداشت ولی به خوبی متوجه شد که یکی از جاش بلندش کرد و بسمت یه بلندی هدایتش کرد.با خوردن لگد محکم تهیونگ به در انگار که در کم مونده باشه از جاش کنده بشه به دیوار کوبیده شد و تو جاش لرزید .
تهیونگ با تعجب به جاشوآیی خیره شد که از یقه جونگکوکِ بیحال و گرفته و بسمت پنجره قدی اتاق خمش کرده بود انگار که میخواست بندازتتش پایین.
قلبش شروع کرد به لرزیدن و نفسش داخل سینش تنگ شد،
تو سرش شروع کرد بحرف زدن با خودش
«نه نباید همچین اتفاقی میفتاد....»میدونست ته دلش چه حسی داره مثل چی از دست دادن جونگکوک میترسید و کاملا به اون یه جفت چشم گردالی هورنی وابسته شده بود ولی نمیتونست اینو به خودش اعتراف کنه و متاسفانه اینجوری به خودش حالی میکرد که به همین زودی مهری اصلی این انتقامو نباید از دست بده نه تا وقتی که از تک به تکشون انتقام نگرفته .
YOU ARE READING
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE
General Fictionژانر:اکشن،مافیایی،عاشقانه،اسمات،معمایی،هیجان انگیز کاپل:"ویکوک"مایل به ورس" ، یونمین" خلاصه:جئون جونگ کوک ، پسر بزرگترین رئیس باند مافیای کره که عاشق تک تیرانداز ماهرش کیم تهیوونگ میشه..... بازرس کیم تهیونگی که برای انتقام خواهر به قتل رسیدش توسط اد...