28:"حریص تر از قبل"🖤🥀

649 70 148
                                    

انگار که فاجعه جلوی چشماش یک شوخی مضحک باشه با چشمایی به سرخی خون بسمتشون قدمی برداشت.

درحالیکه باکسری که معلوم نبود برای کدوم شخصه ، و روی میزش برعکس افتاده بود و با انزجار و نوک انگشتش از گوشش بلندش میکرد عربده ای از روی عصبانیت زد:
_یونگی!!!!

با شنیدن صدای فریاد بلند جونگکوک که اتاق و به لرزه دراورد بود ، با ترس خواستن از روی تخت پایین بپرن که ملحفه پیچیده شده دورشون اجازه نداد و با صدای بلند افتادن روی زمین ، که بدنبالش صدای پر درد و اعتراض آمیزشون بلند شد.

تهیونگ درحالیکه تمام مدت با اخمایی درهم جیمین و زیر نظر گرفته بود ؛ با افتادن تن لختشون روی زمین و نمایان شدن قسمتای خصوصی بدنشون ، با قدمایی سریع خودشو به جونگکوک رسوند.

با گذاشتن یکی از دستاش جلوی چشماش نگاهشو به ‌دیوارِ پشت سرش دوخت ؛ تا دوباره نگاه پر از خشمش روی جیمین قفل نشه، و بدنبالش به ارومی کنار گوش‌ جونگکوک لب زد:
_آروم باش ! و نگاه نکن!

انگار همین کافی بود تا جونگکوک نگاه غضبناکشُ بسمت تهیونگ سوق بده و با تعجب به دست تهیونگ جلوی چشماش خیره بشه.

رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSEحيث تعيش القصص. اكتشف الآن