با شنیدن حرفایی که از بین لبهای بی جونش بیرون میپرید لحظه ای حس کرد روح از تنش خارج شد ؛ درحالیکه به نگهبان اشاره میکرد درو باز کنه سوار ماشین شد:
_تهیونگ چیشده؟.....چیکار کردی ؟کی و کشتی تهیونگ؟
تنها چیزی که قبل از استارت زدن ماشین شنید اسم جونگکوک از زبون تهیونگ بود.با حرص لحظه ای پلکاشو روهم فشرد ، لب پایینیش زیر دندونش کشید و با استرس همونطور که همزمان با فشار دادن پاش روی پدال گاز از عمارت بیرون میزد بحرف اومد :
_تهیونگ کجایین شما؟؟؟
با گرفتن ادرس سرعت ماشینو بالا برد تا هر چه زودتر خودشو بهشون برسونه.*************
با افتاد نور ضعیف خورشید از لای ملحفه های سفید رنگ اتاق تو صورتش لای پلکای دردناکشو از هم باز کرد و با اولین تصویری که تو ذهنش پررنگ شد لباش از شدت درد و بغض لرزید ؛ به وضوح چیزی روی قلبش سنگینی کرد .
میدونست قرار نبود نوازش بشه ولی تا این حد بی رحمی تهیونگ نابودش کرده بود.....
بار دیگه تلاش کرد تا با تکون دادن دستاش دستبندهارو باز کنه ولی بی فایده بود .
YOU ARE READING
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE
General Fictionژانر:اکشن،مافیایی،عاشقانه،اسمات،معمایی،هیجان انگیز کاپل:"ویکوک"مایل به ورس" ، یونمین" خلاصه:جئون جونگ کوک ، پسر بزرگترین رئیس باند مافیای کره که عاشق تک تیرانداز ماهرش کیم تهیوونگ میشه..... بازرس کیم تهیونگی که برای انتقام خواهر به قتل رسیدش توسط اد...