8:"دارم شیفتت میشم"🖤🥀

819 72 99
                                    


برای اینکه از اون حس و حال خشک فیک بیاییم بیرون یکمم طنز از کاپل مورد علاقمون اضافه کردم بهش🥹🫶

         *************************************

«موقعیت:عمارت جئون ساعت ۲شب»

تو سه ساعت گذشته بعد معرفی پسر بزرگ جئون اتفاق خاصی نیفتاده بود همه مهمونا تقریبا پراکنده شده بودن ولی تازه شیفت شب جیمین شروع شده بود ؛ با آتیش زدن سیگار گوشه لبش کنار درختا داشت نگهبانی میداد که با دیدن شخصی که کنار استخرِ پشتی عمارت تلو خوران شلوارشو در میاورد بهت زده سیگار از بین لبهاش سر خورد و افتاد .

با سرعت بسمتش دوید هیچکس بجز خانواده جئون حق ورود به استخرو نداشتن ،با دیدن اینکه میخواست باکسرشو دربیاره با فکر اینکه یکی از خدمه ها یا محافظای مستوپاتیلِ و میخواد تو استخر بشاشه سرعتشو بیشتر کرد :
_صبرررر کنین......صبر کن!نههههههه!

نه اخرشو فریاد زد و همینکه رسید بهش خواست از دستش بگیره و عقب بکشدتش که برگشت بطرفش و با سر عضوش که از باکسرش بیرون زده بود گیج و منگ شاشید رو شلوار جیمین.

جیمین چشماش از حدقه زد بیرون و دهنش یه متر باز شد و شوکه به خیسی شلوارش خیره شد؛ خواست شروع به داد و فریاد کشیدن کنه که با بلند کردن سرش و دیدن فرد روبه‌روش با صورت گُر گرفته طرف زبونش بند اومد از خدمه ها و‌ محافظا نبوده بلکه خود« یونگی پسر بزرگ جئون بود» دهنش از شدت بهت باز و بسته میشد ولی نمیتونست چیزی بگه .

رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSEHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin