24:"با لبات التیام ببخش شکنجه گر"🖤🥀

844 78 341
                                    

«ساعت ۱۰ شب عمارت جئون»

با قدمایی اروم بدون اینکه ذره ای تنش تو‌یِ بدنش حس کنه بهش نزدیک شد ، درحالیکه پوزخندی از نقشه ای که‌ تو ذهنش کشیده بود روی لبش مینشست تنه ای کاملا عمدی به دختر خدمتکاری که از اتاق کوک‌ خارج شده و داشت سمت آسانسور حرکت میکرد، زد .

کم مونده بود دخترک به پشت روی زمین بیفته که یکی از دستاشو طبق نقشه برنامه ریزی شدش سفت دور کمرش حلقه کرد و کشیدش بطرف خودش .

با چشمای جادویی و خمارش به داخل چشمای پر ترس و هول کرده دخترک ‌زل زد تا بتونه مستقیم روش تاثیر بزاره؛ و همون موقع بود که با دست کردن داخل جیبش با اطلاعات کامل از طرف جیمین، گوشیشو جوریکه حتی روحشم خبر دار نشه کش رفت.

دقیقا سر ساعت برای تمیز کاری خدمتکار همیشگی همونجا بود .

نمیتونست ریسک کنه و با گوشی خودش یا جیمین با فرماندش تماس بگیره؛پس جوریکه تابلو‌ نشه دستشو پشت کمر دختر خدمتکار برد ، با لبخند محوی که گوشه لبش شکل گرفته بود جوری از داخل جیب مخصوص لباس خدمتکاریش کشیدش بیرون که حتی روحشم خبردار نشد.

رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSENơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ