هوای خفگان اور اتاق کارش، دیگه داشت حالش و بهم میزد .
پا روی پا انداخت و با برداشتن ماگ پر شده از قهوش کمی ازش نوشید.هنوز صدای گریه های همسرش از وقتی که فهمیده بود بچشو دو دستی تقدیم کسی که پدرشو به قتل رسونده بود کردن ، داخل عمارت پیچیده بود و نمیدونست کی قراره صدای آزار دهنش خفه بشه .
همینکه از جاش بلند شد و با ماگ داخل دستش ، متفکر پشت شیشه قدی اتاقش ایستاد در بصدا دراومد و محافظش داخل شد .
محافظ با قدمایی نامنظم با ترسی که دوباره به تنش نشسته بود با بستن در، وسط اتاق ایستاد و بحرف اومد:
_رئیس!...با اطلاعاتی که بدست آوردیم متوجه شدیم جاشین برگشته به شهر مسکو تو روسیه ، و همین الان زنگ زده بودند که خبر بدن نتونستن پسرتونُ بکشن.ووهان با شنیدن این حرف ماگ داخل دستشو به سمت دیوار پرت کرد که به چند تکه ریز تبدیل شد ، عصبانی بسمت محافظ لرزون چرخید :
_اون عوضی ! عرضه کشتن یه ادم تنها و بدون محافظم نداره....دم عمیق و پر از حرصی ، و دستی بین داخل موهاش کشید که محافظ دوباره لرزون و با ترس زمزمه کرد:
_رئیس یه دعوتنامه فرستاده شده به عمارت ، از طرف جاشین....شمارو با پسراتون دعوت کرده به عمارتش تو مسکو و اینجور که نوشته میخواد کدورتارو از بین ببره .
STAI LEGGENDO
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE
Narrativa generaleژانر:اکشن،مافیایی،عاشقانه،اسمات،معمایی،هیجان انگیز کاپل:"ویکوک"مایل به ورس" ، یونمین" خلاصه:جئون جونگ کوک ، پسر بزرگترین رئیس باند مافیای کره که عاشق تک تیرانداز ماهرش کیم تهیوونگ میشه..... بازرس کیم تهیونگی که برای انتقام خواهر به قتل رسیدش توسط اد...