صدای هیاهو و تشویق جمعیت ، حتی با وجود بستن پلکاش تا اتاق استراحتش میومد ، افتضاح به سردرد فاکیش اضافه میکرد.شقیقه های دردناکش رو با دست فشار داد که صدای کوبش در و سپس قدمای ارومی بطرفش ، داخل اتاق تقریبا خالی ، طنین انداخت.
جونگکوک همزمان که بالای سر تهیونک مینشست دستای روی شقیقش رو پس زده و انگشتای خودشو جایگزین کرد .
ماهرانه انگشتاشو دورانی روی شقیقش چرخوند و بوسه ای روی پیشونی تهیونگ گذاشت .
_میخوایی یکم غذا بخوری؟!
_نه ، قبل مبارزه نخورم بهتره .تهیونگ با نگرانی چشماشو باز کرد و دستی به پهلوی زخمی کوک کشید:
_زخمت وضعیتش چطوره؟ پانسمانش رو عوض کردی؟_اره نگران نباش ، همین صبح عوضش کردم.
تهیونگ با ارامش چشماشو بست و روی انگشتایی که ماهرانه روی شقیقش ، دورانی حرکت میکردن، تمرکز کرد.
_حمل سلاح ازاده؟
با سوال تهیونگ ابروهاش بالا پرید:
_نه ! معلومه که نه! هر کی استفاده کنه طرف مقابل برنده حساب میشه ._عقرب سیاه؟ چقدر میشناسیش؟
_اسمش رائوعه ...چندباری مبارزشو دیدم و باید بگم هیچ نقطه ضعفی نداره و هیچکدوم از حریفاش تا امروز جون سالم از داخل قفس بدر نبردن و یمدت همشون زمین گیر شدن.
ESTÁS LEYENDO
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE
Ficción Generalژانر:اکشن،مافیایی،عاشقانه،اسمات،معمایی،هیجان انگیز کاپل:"ویکوک"مایل به ورس" ، یونمین" خلاصه:جئون جونگ کوک ، پسر بزرگترین رئیس باند مافیای کره که عاشق تک تیرانداز ماهرش کیم تهیوونگ میشه..... بازرس کیم تهیونگی که برای انتقام خواهر به قتل رسیدش توسط اد...