دو روزی میشد که با وضعیت وخیمش تو طبقه پایین عمارت حبس شده بود و کسی برای معالجه دستش یا حتی برای غذا اوردن بهش سر نزده بود . همون روز بعد اینکه زندانی شد زخمشُ چک کرد ، متوجه شد گلوله گوشت بازوشو سابیده و رد شده و نیازی به دراوردنش نیس .فکر اینکه جونگکوک الان تو چه حالیه افکارشو بهم میرخت ؛ ولی حتی گوشی همراهشُ گرفته بودن و نمیتونست برای پرسیدن حالش بهش زنگ بزنه .
با درد روی تخت کهنه گوشه زیرزمین دراز کشید و ساعد سالمشُ روی چشماش گذاشت تا با خوابیدن به گشنگیش غلبه کنه .
کم کم چشماش داشت گرم میشد که صدای چرخش کلید و بدنبالش صدای وارد شدن شخصی به داخل اتاق به گوشش رسید و خواب از سرش پروند.
نیازی به حدس زدن اینکه چه شخصیه نبود.
به خوبی از صدای پاشنه بلند زن که داخل اتاقِ تقریبا خالی اکو شده بود میشد فهمید که کیه . یه زن که اجازه ورود به اتاقشو داشته باشه؟ قطعا کسی بود که همون اول اسمش تو ذهنش نقش بست .بدون اینکه عکس العملی از خودش نشون بده و یا حتی از جاش تکون بخوره منتظر موند ...
YOU ARE READING
رز سفید خونین🥀🖤BLOODY WHITE ROSE
General Fictionژانر:اکشن،مافیایی،عاشقانه،اسمات،معمایی،هیجان انگیز کاپل:"ویکوک"مایل به ورس" ، یونمین" خلاصه:جئون جونگ کوک ، پسر بزرگترین رئیس باند مافیای کره که عاشق تک تیرانداز ماهرش کیم تهیوونگ میشه..... بازرس کیم تهیونگی که برای انتقام خواهر به قتل رسیدش توسط اد...