Uncle or papa[yoonmin | taekook]

10.The new rival~

همونطور که داشت رانندگی می کرد از آینه ی جلوی شیشه به پسر نشسته- که یوری رو در آغوش داشت-نگاه می کنه و می گه:

"چرا نیومدی جلو بشینی؟مگه من راننده شخصی تم جوجه رنگی؟"

"جوجه رنگی خودتی و..‌اعم..بهر حال البته که تو رانندم هستی."

پسر با تخسی جواب می ده و به دختر کوچولوی اروم و خوابیده توی بغلش نگاهی می کنه.

"خب چرا یوری رو نذاشتی تو کریره ش؟اینطوری من اصلا احساس امنی بهم دست نمی ده..دختر بیچاره م  اصلا پیش تو، تو امنیت نیست."

"خفه مین..اون چیز متحرک آخرین چیزیه که می ذارم مروارید کوچولوم اونجا باشه..دیشبم مجبور شدم وگرنه خودم بغلش می کردم."

"اهوع‌.تا دیروز که من و دخترم بوزینه بودیم. چطور شد به مروارید کوچولو تغییر کاربری پیدا کرد؟؟..."
با یادآوری حرف اون روز پسر قهقهه ای می کنه.

"ببند و رانندگیتو بکن مین..اگه دختر کوچولوی داییش با صدای خنده های نویز دار و افسار گسیخته ت بیدار شه مطمئن باش خودتو ماشینتو با هم پنچر میکنم."

"باشه بابا..حالا بگو خونه ی این خانوم پرستاره از کدوم سمته؟"

"امم..اگه اشتباه نکنم خونه ش توی میگوک دونگ بود روی یه تپه."

پسر سری تکون داد و تا آخر مسیر سکوت سنگینی توی اون ماشین گرون قیمت حاکم بود.

با رسیدن به محل مورد نظرشون یونگی پیاده شد و مثل یک جنتلمن کامل در ماشین رو برای پسر کوچکتر باز کرد.

"دستت درد کنه پرنس مین.." با زبون درازی ای می گه.

"جای تشکرته پارک جوجه؟"

"حیف یوری تو بغلمه بعدا حساب اینو ازت پس می گیرم گربه خیابونی"

با کل کل هاشون که از اولین دیدار، مانند عادتشون شده بود به سمت خونه انتهای کوچه می رن.جیمین با یاد آوری اون کوچه،آه غمناکی از نهادش بلند می شع و با رسیدن به در آشنایی لبخندی می زنه.

"چاجاتا.."

به زودی جلوی در قرار می گیرن و زنگ در رو به صدا در میارن.پس از مدتی پسر جوانی در رو باز می کنه که جیمین با دیدنش یوری رو به آغوش پدرش می سپره و در آغوش پسر ناشناس فرو می ره.

این باعث لبخند حرصی یونگی میشه..زبونش رو به گوشه لپش می فشاره مثل اینکه یکی در گوشش پچ زده باشه:

(تبریک مجدد می گم مین یونگی.. برات رقیب پیدا شد.)

ادامه دارد...

UuuuuuU

بنظرتون جیمین کی رو بغل کرد؟؟
توی کامنت ها حدساتونو بهم بگین😉

موود یونگی در آخر پارت🤌😂

میگ میگ