Part14:Buying stuffs~

507 82 27
                                    

Yoongi:

با اضطراب ناشناخته ای،پام روی زمین ضرب می گیره.برای بار اِن اُم چشمام به پرده های کشیده شده قفل می شه ولی با تظاهر به بیخیالی، با خیره شدن به تبلتم خودم رو با دیدن آمارهای سهامم مشغول می کنم.


پوفی از کلافگی بیش از حدم می کشم.
می چرخم و به تهیونگ و جونگکوکی که تو حلق هم در حال پچ پچ و خنده بودند،پوکر خیره می شم.

هنوزم نفهمیدم این دو تا ترول بازیگوش از کجا همدیگر رو می شناسن.اما می دونید توی این لحظه
و این موقعیت هیچی برام مهمه نیست.فقط می خوام پرونده ی این خرید بیش از حد طولانی شده رو
هر چه زودتر ببندم.

چشم غره ای از ایگنور شدن توسط اون دو تا کله هویجی بهشون میرم زیر لب می گم:

"هوفف..حاضرم به جون نارنگی های نازنینم-که توی گلخانه خونه دارن رشد می کنن-قسم بخورم که اگه سیندرلا جای جیمین بود زودتر آماده می شد."

از روی کاناپه فروشگاه بزرگ، بلند می شم و به سمت نانا و دخترم-که گوشه ی دیگه اتاق بزرگ بودن- میرم.

یوری-در حالی داخل کالسکه کوچولوش دراز کشیده بود- با بامزگی تمام در حال قلپ-قلپ نوشیدن شیر خشکش از شیشه شیر صورتیش بود.گاهی هم نوک پلاستیکی شیشه رو به لثه های صورتیش می کشه و باعث خنده م می شه.

به آرومی نوازشش می کنم که نانا می گه:

"داره دندون در میاره پسرم..باید بیشتر از همیشه مراقبش باشیم.."

با تعجب به لثه های بی دندون دخترم نگاه می کنم و میگم:

"دندونی در نیومده که.. اصلا اینو از چی فهمیدید؟"

"ببین داره نوک شیشه شیرش رو به لثه هاش می کشه که نشون میده لثه ش خارش داره..این فقط وقتی اتفاق می افته که وقت دندون بچه باشه."

با چشم های قلبی به یوریم نگاه می کنم و لبخند از ته دلی می زنم و همزمان قربون صدقه ی کوچولوی نرمالوم می رم.

"من اومدم..چطور شدم گایز؟؟"

با شنیدن صدای جیمین سرم رو بالا میارم و به سمت محل پرو خیره می شم.الان که پرده های سرمه ای کنار رفته بودند و قامت جیمین با کت و شلوار خوش دوختی نمایان شده بود،دیگه شمارش ضربان قلبم دست خودم نبود.

جیمین..
جیمین..
جیمین...
جیمین..


بند بند وجودم اسم اون پسر رو فریاد می زدند.مغز و قلبم با هم اِرور داده بودند.همه ی من پر شده بود از زیبایی بی حد و حصری که جلوی چشمانم بود.

تضاد پوست سفید اون پسر با کت و شلوار مشکی که پوشیده بود من رو مستغرق خودش کرده بود.

تهیونگ و جونگکوک و حتی نانا از کت و شلوار تعریف می کنن.اما من هنوز هم فریاد سکوتم رو حفظ کردم.

کلماتی با سکوتم آمیخته شدند که من رو تشویق می کنن برای جلو رفتن و بوسیدن اون پارک جیمین رو مخ. شیبال..اون پارک جیمین زیبا. فاک..اون جیمین افسونگر.

اون به من خیره می شه. چهره ش طوری که انگار منتظر شنیدن تعریفم باشه،بود.

آب دهن نداشته م رو قورت می دم. سرمو به طرف بالا و پایین به نشانه ی تایید تکون می دم و به کارمند فروشگاه می گم:

"همین خوبه.همینو بر می داریم ممنون."

اما همچنان یه گوشه ای از داخل وجودم فریاد می زد.

<<<از این به بعد قرار نیست هیچ چیز آسون باشه نه در باره ی جیمین،نه زیبایی غیر منطقیش>>>

ادامه دارد...

<>_<> +×+ ÷_÷ ♡_♡

یونگی ما حق داره جیمین خیلی زیباست😍

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

یونگی ما حق داره جیمین خیلی زیباست😍

####

اسپویل پارت بعد:

"بریم سراغ فیلمبرداری.لایت،کامرا،اکشن"

میگ میگ👈☆

Uncle or papa[yoonmin | taekook]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang