𝖭𝗎𝗆𝖻𝖾𝗋 𝖳𝗐𝖾𝗇𝗍𝗒

142 33 18
                                        


-حتی الان خودمم دلم برای خودم میسوزه لینو

مینهو دستهاشو توی موهای فر چان برد و انگشتهاشو داخل موهاش به حرکت درآورد،بعد از سال ها داشت یه بُعد دیگه رو از چان می‌دید.

ته ریششو که تضاد زیادی با پوست صورتش داشت رو با انگشت شصتش رو نوازش وارانه روی پوستش حرکت داد و به نیم‌رخش نگاه کرد.

-نمی‌دونی وقتی اونجا بودم تنها چیزی که بهش فکر می‌کردم تو بودی

چان ادامه داد و دستشو روی قسمت کنار پای مینهو گذاشت و دستشو حرکت داد‌.

-تو تنها چیزی هستی که در حال حاضر برام مهمی

مینهو می‌تونست هجوم خون رو به گوش هاش حس کنه و بالا رفتن دمای بدنش فقط و فقط بخاطر حرف های چان بود.

-به من دروغ نگو

مینهو آروم گفت و به نوازشش و حرکت دستش داخل موهای چان ادامه داد.

-چون فقط من برات موندم برات مهمم.

با لحن اروم و گرفته ای حقیقتی که تو ذهنش برای خودش ساخته بود رو گفت و به نفس های چان گوش سپرد.

-انقد ازم بدت میاد؟

چان پرسید و با انگشتش طرح های فرضی ای روی شلوار جین مینهو کشید.

-نه تو رو نه خودمو هیچ‌وقت نمی‌تونم ببخشم

-تو چی‌کار کردی آخه؟

چان با خنده آرومی پرسید و رون مینهو رو از روی شلوار بوسید.
چان فکر می‌کرد مینهو واقعا احمقه که احتمالا خودشو بخاطر رفتار های چان مقصر می‌دونه و مینهو آرزو می‌کرد کاش دلیل اینکه خودش رو نمی‌بخشه همین بود.
.
.
.
هیونجین دستشو روی شلوارش کشید و خیسی کف دستش رو با با شلوارش از بین برد و نگاهی به روانشناس مقابلش انداخت.

-هیونجین مثل اینکه دلت نمی‌خواد بیای اینجا

زن جوان با لحنی اروم و شوخ گفت و لبخند مهربونی زد.

-خب وقتی خود دکتر بهم گفت هیچ درمانی وجود نداره،برای چی باید بیام اینجا و الکی شکممو پر قرص کنم؟

-رفتارای تو اگه قرص هارو قطع کنی غیرقابل کنترله و خودتم خوب می‌دونی اسکیزوفرنی علاوه بر خودت به بقیه هم آسیب می‌رسونه

زن جوان با آرامش توضیح داد و در آخر مستقیم به چشم های هیونجین نگاه کرد.

-من توهماتم رو می‌تونم کنترل کنم

-اگه می‌تونستی دوستت اصرار نمی کرد که بیای اینجا،درسته؟

روانشناس حتی از فاصله سه متری هم که با شخص مقابلش داشت می‌تونست صدای دندان قروچه‌اش رو بعد از آخرین جمله اش بشنوه.
اعتراف می‌کرد مریض مقابلش به شدت ترسناک بود.

𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝖲𝗂𝗇𝗌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora