-نمیخوام یه ده سال دیگه عذاب وجدان بکشم.
مینهو با شنیدن صدای چان،ته دلش احساس ناراحتی شدیدی رو بخاطر سال هایی که مرد برای انجام دادن اون کار پشیمون بود،کرد.
-کریستوفر،دارم بهت میگم ادامه بده
پسر گفت و دست آزادشو روی گونه چان گذاشت و عمیق نگاهش کرد.
چان صورتشو نزدیک تر برد و بار دیگه لبهاشو روی لب های شخص مقابلش به حرکت درآورد.
دست هایی که زیر لباس مینهو قرار داشت،جایگاهشون روی نیپل های مینهو تغییر کرد و چان انگشت شصتشو روی نیپل مینهو کشید.
از لب هایی که حالا قرمز و متورم شده بودن فاصله گرفت و به رد لب های خودش روی اون ها نگاهی انداخت و خط فک مینهو رو بوسید.
بوسه های لطیفشو تا پوست گردن مینهو ادامه داد پوست مینهو رو مهمون دندون های نازنینش کرد.
-غلط کردم گفتم ادامه بده
مینهو در حالی گفت که دست هاشو تکیه گاهی برای تعادل بدنش روی کانتر گذاشته بود و غیر ارادی سرش رو عقب تر داده بود.
چان میتونست سنگین تر شدن و آهسته تر شدن نفس های مینهو رو حس کنه و همین باعث شد کارش رو شدیدتر از قبل انجام بده.
-نگو خوشت نمیاد
روی پوست مینهو زمزمه کرد و بدنش رو بیشتر روی کانتر خم کرد.
-اینجا..سخته
آروم تر گفت و با گونه ها و گوش هایی که رنگ صورتی دراومده بودن به چان نگاه میکرد و باعث میشد چان بیشتر از هر موقع دیگه ای اون پسر رو بپرسته.
-میخوای اولین بارت رمانتیک باشه؟
چان با نیشخندی که همزمان برای شخص مقابلش هم جذاب و هم رو مخ بود،گفت و باعث شد مینهو سرشو برگردونه و سمت دیگه ای رو نگاه کنه.
-باشه پروانه
چان خم شد و کنار گوش مینهو زمزمه کرد و متوجه لرزی که به ستون فقرات مینهو انداخت نشد.
دست هاشو زیر کمر و ران مینهو گذاشت و با یک حرکت روی شونه اش انداخت.
حرکت چان به قدری سریع بود که مینهو تا پلک بزنه و به خودش بیاد،بدنش داشت توسط چان حمل میشد و هردوی اونها سمت اتاق خواب مینهو حرکت میکردند.
مینهو به جای این که مسخره بازی دربیاره و تقلا کنه،کاملا بی حرکت موند و کار چان رو سخت تر نکرد.
خودش هم از این که در برابر مرد مقابلش انقدر مطیع رفتار میکرد متعجب بود.
با پرت شدن بدنش روی تخت و برخورد کمرش روی تخت به کل از افکارش بیرون اومد و آخ آرومی از دهن پسر بیچاره خارج شد.
-ببخشید
چان با لحنی که دقیقا تضاد چیزی بود که گفت،زمزمه کرد و باعث اخم تصنعی مینهو شد.
ESTÁS LEYENDO
𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝖲𝗂𝗇𝗌
Fanfictionپس خدا نیز ایشان را در شهواتی شرمآور به حال خود واگذاشت. حتی زنانشان روابط غیرطبیعی را جایگزین روابط طبیعی کردند. به همین سان مردان نیز از روابط طبیعی با زنان دست کشیده، در آتش شهوت نسبت به یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال شرمآور شده، مکافات...
