{فلش بک}
||پس از تاجگذاری جئون جونگکوک||ندیمه تاج بزرگی رو روی سرش فیکس کرده بود رو درآورد و اون تنها با دیدن چهرش داخل آینه بغض بیشتری به گلوش چنگ زد
چیکار باید میکرد؟؟خودش رو داخل چاهی انداخته بود ..چاهی به تاریکی بختش !
فکر نمیکرد در عرض شش ماه اونطور عاشق و دلباخته پسر عموش بشه...و بفهمه تمام عشقی که تا اون لحظه به ولیعهد داشته شوخی بیشتر نبوده !
اون یک امگا با یه گرگ مرده بود که تصمیم داشت ولیعهد رو عاشق خودش بکنه..تا ولیعهد از نداشتن گرگ چشم پوشی کنه..
بهرحال نداشتن گرگ از بارداری جلوگیری میکرد که اون مشکلی نداشت که فقط برای به دنیا آوردن وارث آلفاش کسی رو به همسری بگیره ..
اما همه این برنامه ریزی ها و نقشه ها با باختن دلش به یوجین بهم خورد بود..
تو این شیش ماه که داشت طبق قولش به یوجین کمک میکرد تا ولیعهد رو فراموش کنه ناگهان به خودش اومد و دید که عاشق شده ! عاشق آلفای ملاحظه گر و مهربونش...که هر زمان که به دیدنش میومد براش گل های یاس می آورد و اون رو یاس قشنگم صدا میزد..
با یاد آوری خاطراتش بغض بدی به گلوش چنگ انداخت میدونست الاناس که جونگکوک از راه برسه پس
رایحه مصنوعی گل رز رو از آستینش در آورد و نگاهی بهش انداخت.. تو تمام مدت زندگیش همش از این رایحه مصنوعی به خصوص استفاده میکرد تا نبود گرگش رو کسی متوجه نشه اما دیگه نمیخواست اینکار کنه !
امشب جونگکوک حقیقت میفهمید و اون براش مهم نبود که واکنش آلفا رهبر چی میخواد باشه..
زیاد منتظر نموند چون قامت بزرگ و ورزیده جونگکوک داخل اومد و بدون نگاه کردن بهش دستور داد لباس هاش رو خارج کنن
چند ندیمه داخل شدن و بلافاصله لباس های طلایی جونگکوک رو با لباس های راحت تری تعویض میکردن با گذاشتن احترامی اتاق رو ترک کردن..
جونگکوک با قدم های آروم ولی محکم سمت امگای رفت که روی تخت نشسته بود
جونگکوک کمی بو کشید و نیشخندی زد و گفت
"میبینم که از رایحه استفاده نکردید لونا!"امگا متعجب نگاهش کرد اون،اون از کجا میدونست با بهت گفت
"شما شما از کجا.."جونگکوک بی تفاوت لب زد
"از کجا میدونستم!واضحه ، رایحت .. رایحت هرگز ثبات نداشت همیشه یا کم بود یا زیاد ..هر وقت هیجانی میشدی یا ناراحت، شدتش تغییر نمیکرد پس بنظرم نیاز نبود من باهوش باشم تا بفهمم"
![](https://img.wattpad.com/cover/372899385-288-k446059.jpg)
YOU ARE READING
||𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧||
Fanfictionامپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو...