(فلش بک به دیروز)_(اگه گیج شدید باید بگم وقتی نامجون رفت خونه پدر و مادرش شب و شد و و همونجا خوابید الان این فلش بک به عصر همون روزه هست)
JINتوی ماشین بودیم و من به معنای واقعی معذب بودم و فکر کنم آن بوهیون هم فهمیده بود و میخواست جو رو عوض کنه.
بوهیون:خب سوکجین شی شما کجا زندگی میکنید؟
جین:لطفا راحت باشید فکر کنم ازتون کوچیک تر باشم و درمورد سوالتون من توی ججو زندگی میکنم!
بوهیون:اوه باشه پس تو هم راحت باش و بدون پسوند صحبت کن
جین:باشه
ربع ساعت توی ماشین بودیم و از همدیگه سوالایی میپرسیدیم
بعد از اینکه رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و من تعظیم کردمجین:ممنون بابت اینکه منو رسوندین
بوهیون: اوه جین حرفشو هم نزن بهرحال راهمون یکی بود
لبخندی زدمو دستمو به نشونه خداحافظی تکون دادم و رفتم سمت خوابگاهم که ببینم با کیا هم اتاقی شدم رفتم از پذیرش کلید اتاقو گرفتم و رفتم سمت اتاق
کلیدو انداختم و رفتم توی اتاق
دوتا پسر رو دیدم که دارن شطرنج بازی بازی میکردن بخاطر رایحه ای که نداشتن مشخص بود بتا هستن البته یکی از پسرا همونی بود که ازش سوال پرسیده بودمجین:سلام من هم اتاقی جدیدتون کیم سوکجین هستم
غریبه:سلام من سونگ کانگ هستم و این هم پسر عموم هوان اینگ یوپ هست
یوپ:سلام از اشنایی خوشوقتم
با هردو دست دادم رفتم توی اتاق تا وسایلمو جا بدم
زیر لب گفت'یعنی اون سه تا کله پوک چیکار میکنن'J_HOPE
از شانس خیلی خوبمون منو تهیونگ و جیمین توی یه اتاق هستیم واقعا خیلی خوبه چون اصلا حوصله غریبه رو نداشتم
داشتم با کمک دونسنگام وسایلو جا میدادیم که دوباره حواسم پرت یک ساعت پیش شدسوک:پسرا میگم اقای چان یکم عجیب غریب نبود؟
ته:چرا اتفاقا خیلی عجیب غریب بودش
جیمین:اره راست میگه توی یه کلمش دهتا لاس بود مخصوصا با تو هیونگ
سوک:چی میگی اون با همه داشت لاس میزد
ته:جیمن هیونگ راست میگه کل مدت ذول زده بود بهت البته شاید بخاطر رنگ موهات باشه
سوک:اصلا هرچی من میرم لباسای پرستاریمون رو بگیرم
جیمین:باشه هیونگ گم نشی
سوک:چیم مگه بچه ام گم بشم حواسم هست
و رفتم بیرون از اتاق
'شاید شخصیتش همینجوریه الکی قضاوتش نکنم اقای چان بنظر ادم خوبی میومد'(بزار بریم جلوتر بازم میگی ادم خوبیه یا نه)
رفتم توی محوطه بیمارستان تا از پذیرش لباس پرستاریمون رو بگیرم قبلا قد و اندازمون رو فرستاده بودیم
رفتم سمت پذیرش که پشت کامپیوتر یه خانومی نشسته بود و گفتم:سلام خسته نباشید ببخشید برای تحویل فرم پرستاریم اومدم
YOU ARE READING
love hospital
Werewolfبدبختی من از اونجایی شروع شد که من و دونسنگام روستا و خانواده امون رو ول کردیم و رفتیم رزیدنت بزرگترین و بهترین بیمارستان کره جنوبی شدیم ولی این تمام ماجرا نیست کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی:یونمین.کوکوی.هوسچان(جیهوپ و بنگچان)