NAMJOON
نامجون:جیسو بس کن!اون فقط رزیدنتمه!
جیسو:کی آخه برای رزیدنتش قرص زد هیت میخره و شب و پیشش میمونه!
نامجون:اگه قضیه رو تعریف کنم دست از سرم برمیداری؟
جیسو:اره!
و شروع کردم به تعریف کردن قضیه کوک و جفتش!
نامجون:حالا فهمیدی؟
جیسواهوم!ولی تقصیر من نیست اون گفتش تو دیشب رو پیشش خوابیدی!
چشمی چرخوندم و شروع کردم خواندن مشخصات بیمارم!
دستی روی شونه ام حس کردم وقتی سرمو بالا آوردم جیسو رو توی چند اینچیم دیدم!جیسو:اوپا ببخشید دیگه!
نامجون:خیلی خب، بخشیدم برو عقب!
جیسو دستاش رو و حریص تر از روی شونه ام به روی سینه ام حرکت داد و گفت:اوپا،میخواس.......
حرف جیسو با صدای در قطع شد
نامجون:بیا تو!
وقتی این جمله رو گفتم فکر میکردم که جیسو عقب بره ولی خودشو بیشتر بهم چسبوند
جین:آقای کیم کُت....
میخواست جمله اش رو بگه که دید ما توی چه وضعیتی هستیم!
گونه هاش سرخ شد و سرشو انداخت پایین و گفت:ب....ببخشید مزاحم شدم فقط میخواستم کتتون رو برگردونم!
جیسو رو از خودم کمی دور کردم و رفتم سمت جین که سرشو انداخته بود پایین!
نمیدونم چرا یه حس مضخرف داشتم!
یه حسی که بهم میگفت باید به جین توضیح بدم چرا جیسو انقدر نزدیک شد بهم!
ولی نه من شخص خاصی هستم توی زندگیش نه اون شخص خاصی هست!
البته بعید میدونم شخص خاصی برام نباشه!نامجون:مهم نیست!
سرشو اورد بالا و نگاهی به جیسو که پشت سرم بود انداخت و کته رو داد دستم و گفت:ممنون بابت کمکتون!
و تعظیمی کرد و رفت بیرون!
YONGY
شوگا خدا لعنتت کنه!
آخه چرا با گرگ جیمین در ارتباطی؟شوگا: ببند!من عمرا این موچی رو از دست بدم!
یونگی:چی میگی؟من احساسی به جیمین ندارم!
شوگا:کم کم به موچیم حس پیدا میکنی!
یونگی:موچیت؟؟؟خیر سرت آلفای خشنی!!
شوگا:آلفای خشنم،دل که دارم!
یونگی:باشه اصلا هر کاری میخوایی بکن من هیچوقت عاشقش نمیشم!
شوگا:باشه باش.....اون کدوم خریههههه؟
جلومو نگاه کردم دیدم جیمین کنار یه پسر داره میخنده!
متوجه خشم گرگم شدم!
YOU ARE READING
love hospital
Werewolfبدبختی من از اونجایی شروع شد که من و دونسنگام روستا و خانواده امون رو ول کردیم و رفتیم رزیدنت بزرگترین و بهترین بیمارستان کره جنوبی شدیم ولی این تمام ماجرا نیست کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی:یونمین.کوکوی.هوسچان(جیهوپ و بنگچان)