پارت دهم🧑‍⚕️🏥

136 25 9
                                    

NAMJOON

جین:ببخشید!

در آسانسور کامل باز شد و نگاهی به افراد داخل آسانسور انداخت وقتی چشمش به من خورد گوشه لبشو گزید و گفت:امم معذرت می‌خوام من با آسانسور بعدی میام!

چنهیو:خب چه کاریه بیا داخل!

با تردید اومد داخل و گوشه وایساد!

نگاهی بهش انداختم رنگش پریده و زیر چشماش سیاه و‌گود افتاده بود!
شاید نباید سر خود مقاله اشو پاره میکردم!

نامجون:مقاله ات رو تموم کردی؟!

چنهیو و جیسو نگاهی بهم کردن!
با حرص و اعصبانیت گفت:بله آقای کیم!

رو کردم به جیسو و چنهیو و گفتم:شما برید اتاق بابام  من یه چند تا کار دارم بعداً بیایید!

و آسانسور ایستاد و رو کردم به سوکجین و گفتم:دنبالم بیا!

از آسانسور خارج شدیم و سوکجین با سر زیر افتاده پشت سرم راه افتاد!
داشتم راه میرفتم که یه چیزی نظرمو جلب کرد!

JIN

سرم زیر بود و داشتم پشت سرش را میرفتم و انواع و اقسام فحشا رو میدادم بهش!
البته توی دلم!
که یه دفعه به یه نفر بر خوردم سرمو بالا آوردم دیدیم با سر خوردم به نامجون و اون الان داشت با پوزخند نگاهم میکرد

نامجون:کیم کوری؟یا کلا آدم سر به زیری هستی؟

از حرص داشتم دندونامو به هم فشار میدادم!

جین:معذرت میخوام که شما یه دفعه وایسادید!

با حرص نگاهم کرد!

نامجون:از آدمای پرو متنفرم!

جین:به انگشت کوچیکه شست پام!

توی دلم با صدای بلند اینو گفتم ولی انگار زیادی بلند بود!

با تعجب و اعصبانیت نگاهم کرد و گفت:انگار خیلی دلت میخواد اخراج شی نه؟!

یکم مکث کرد و گفت:برش دار!

جین:ببخشید؟

نامجون:به علاوه از کور بودن کر هم هستی؟
دستمال کاغذی که اونجا افتاده رو بردار!

و با سر اشاره کرد!

آر جی:مگه کلفتته مرتیکه بیریخت!

با تعجب نگاهش کردم!

جین:متاسفم آقای کیم ولی من نظافتچی نیستم!

نامجون:منم نگفتم نظافتچی هستی گفتم دستمال رو بردار!

دیگه داشتم از اعصبانیت سرخ میشدم!میدونستم اگه لج کنم برام بد میشه!
پس با اعصبانیت رفتم و دستمال کاغذی رو برداشتم!
ولی خیلی دلم میخواست دستمال کاغذی رو بکنم توی حلقش!

love hospitalWhere stories live. Discover now