پارت 30🧑‍⚕️🏥

185 23 6
                                    

J_HOPE

سوک:اههههههه.....چ....چان....امممم

چان انگشت فاک و حلقه اش رو کامل کرد داخلم و تکونش داد!

سوک:اههه...خو....خودت رو می‌خوام!

با آه و ناله این حرف رو زدم و قوسی به کمرم دادم تا انگشتاش رو بیشتر توی خودم حس کنم!

سوک:امممم.....چان....لطفا!

چان:لطفا چی؟بگو چی می‌خوایی تا تمام کمال بدمت!

بدنم رو از روی تخت بلند کردم و دوباره گذاشتمش روی تخت بدنم حسابی داغ کرده بود!

سوک:می‌خوامت!
می‌خوام داخلم تا خود صبح بکوبی!خواهش میکنم چان اذیتم نکن!

پوزخندش رو حس کردم!

انگشتش یه دفعه ازم بیرون کشید!
و بخاطر ناگهانی بودنش ناله ای بخاطر خالی بودن سوراخم کشیدم!

چان شلوار و باکسرش رو کامل در آورد و یه جا پرت کرد و دیکشو گذاشت روی سوراخم و یه دفعه از خواب بیدار شدم(هه فکر کردید به این زودی ها میرن رو کار😏)

گیج و منگ سرجام نشستم چشمام جایی رو نمی‌دید!
و داشتم نفس نفس میزدم!خیلی واضح میتونستم خیسی باکسرم از پریکام حس رو کنم!

کنارم رو نگاه کردم و از شانس خوبم چان توی اتاق نبود پس اگه ناله ای توی خواب کرده باشم نفهمیده بود!

نفس عمیقی کشیدم و تخت اومدم پایین تا برم دستشویی ولی با صحنه ای که دیدم خشکم زد!

چان با نیشخند روی مبل کمی اون طرف تر از تخت نشسته بود و با نیشخند داشت نگاهم میکرد!

چان:صبح بخیر آقای جانگ هوسوک!

ترس کل وجودم رو گرفته بود!
از نیشخد روی صورتش میشه فهمید که صدام رو شنیده!

بدون این که جواب صبح بخیرش رو بدم خودم رو انداختم توی دستشویی توی اتاق و درش رو قفل کردم!

هوپی:تبریک میگم به فاک رفتی!

سوک:خیر سرت گرگمی!الان باید چه گوهی بخورم اخهه!

اینو به گرگم گفتم و بعدش از روی در سر خوردم و نشستم ولی به ثانیه نکشید که صورتم به خاطر مایه لزج و سرد توی باکسرم توی هم رفت!

آروم با خودم نالیدم:با تو چیکار کنم الاننن؟

نمی‌تونستم توی دستشویی که چند قدم اون طرف ترش چان هست جق بزنم!
ولی چاره ی دیگه ای هم نداشتم یا باید جق بزنم یا هم با همین حالت شق شده برم بیرون!
باید بین بد و بدتر یکی انتخاب کنم!

هوفی کشیدم و از سرجام بلند شدم و رفتم و دوش حموم رو باز کردم که صدام بیرون نره!
لباسام رو در آوردم!
البته لباسای من نبود چون شب اینجا مونده بودیم لباساشون رو دادن به ما که شب راحت تر بتونیم بخوابیم!

love hospitalWhere stories live. Discover now