پارت چهل🧑‍⚕️🏥

188 29 42
                                    

NAMJOON

جین رو بیشتر به خودم چسبوندم و با یه بوسه محکم ازش جدا شدم!

میتونستم پچ پچ همه رو بشنوم که دارن درمورد ما حرف میزنن!
راستش نظر هیچ کدومشون برام مهم نیست!
برعکس خیلی خوشحالم الان دیگه همه میدونن که جین تماما برای خودمه!
مخصوصا اون بوهیون!

با جیغ جیسو همه نگاه ها رفت سمت اون!

جیسو:پسره ی خونه خراب کن!

جین:خونه خراب کن؟شما اصلا باهم رابطه نداشتین!

جیسو:اگه پاتو تو زندگیمون باز نمیکردی الان رابطه داشتیم!

نامجون:بسه اگه همینطور ادامه بدید به حراست میگم ببرتون بیرون....

با نگاه تیزی که جین بهم کرد ترسیده گفتم:جیسو و زن عمو!

و بعدش دست جین رو گرفتم و همراه خودم به سمت آسانسور بردم!
ولی وسط راه بوهیون رو دیدم که با اعصبانیت داشت بهم.ن نگاه میکرد!

پوزخندی بهش زدم و دستم رو توی دست جین قفل کردم بردمش توی آسانسور!

نامجون:فکر کردم نمیخوایی کسی بفهمه!

جین:کسی نفهمه تا اجازه بدم هرچی دختر و پسره بریزن سرت؟عمرا کیم نامجون دیگه من هستم فکر این کارا رو بنداز بیرون!

نامجون:عشقم من قبل تو هم به این چیزا فکر نمی‌کردم!

جین:خوبه!

رفتم بغلش کردم و گفتم:کمرت درد نمیکنه؟

جین:نترس با اون ماشین کشتار چیزیم نمیشه!

خنده ای کرده که چال لپم مشخص شد!

جین یه دفعه رو نوک پاش بلند شد و دستش رو گذاشت رو شونه ام و چال لپم رو بوسید!

منم سرم رو خم کردم و گونه اش رو محکم بوسیدم!

جین خنده ی دلربایی برام کرد
و من فقط محوش شدم ولی با صدای باز شدن در آسانسور به خودم اومدم!

جین دستش رو دور دستم پیچوند و باهم به سمت اتاقم رفتیم!

وقتی که رفتیم توی دفترم جین یدفعه با صدای بلند گفت:وایساااا!

ترسیده رفتم سمتش!

نامجون:چیشد عشقم؟یدنت درد میکنه؟بهت گفتم نیا بیمارستان!

جین:نه جاییم درد نمیکنه فقط....

نامجون:فقط چی؟

جین:روزای اولی که اومدم اینجا تو سرم داد زدی؟

با چشمای گرد بهش نگاه کردم که جین ادامه داد و گفت:حتی بار اولی که همدیگه رو دیدیم تو سرم داد زدی!

خنده ی مسخره ای کردم و گفتم:عشقم اون موقع....

جین:هیسسس حرفی نباشه!
باورم نمیشه سرم داد میزدی!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 06 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

love hospitalWhere stories live. Discover now