J_HOPE
چان:خب چی میخوری؟
نگاهی به منو انداختم و گفتم:چیزکیک شکلاتی
چان: نوشیدنی؟
هوا سرد شده بود پس تصمیم گرفتم یه چیز گرم سفارش بدم
سوک: هات چاکلت!
چان رو کرد به گارسون و گفت:یه هات چاکلت و چیزکیک و یه اسپرسو
گارسون تعظیمی کرد و میخواست بره که چان گفت:و شماره و اسمتون!
و چشمکی به دختر بتا زد
بتا سرشو انداخت و پایین و با ذوق رفت!چشمی چرخوندم و گفتم:اگه میخواستی بیایی دختر بازی منو چرا دعوت کردی؟
شونه ای بالا انداخت و گفت:بیخیال سوکی ریلکس باش!
سوک:اونجوری صدام نزن!
چان:پس چی بهت بگم؟بیب؟
از اعصبانیت سرخ شدم منو باش که فکر میکردم آدم ده نگو هنوز همون احمقه هست
سوک:کاری نکن پاشم و موهاتو بکنم!
چان:باشه بابا شوخی سرت نمیشه!
سوک:نکن!
همینجور که داشتیم بحث میکردیم سفارشمون رو اوردن و قبل از اینکه دختره میخواست بره برگه ای که شماره تلفنشو نوشته بود رو به چان داد و رفت!
چشمی چرخوندم و گفتم:همون اولم نباید درخواستت رو قبول میکردم!
چان:بیخیال دنیا هم.....
چاننننننن
داشت حرف میزد که صدای چندتا دختر و پسر از پشت سرم شنیدم که بلند اسم چان رو صدا زدن و دارن سمتمون میان
همه داشتن بهشون نگاه میکردن!برگشتم و به چان نگاه کردم که هول شده بود و داشت خودشو قایم میکرد
غریبه1:عشقم کلی بهت زنگ زدم کجا بودی
غریبه۲:عشقممممم؟چان مگه نگفتی من اولین کسی هستم که باهاش وارد رابطه میشی؟
غریبه3:شماها دیگه کی هستید؟چان مگه نگفتی باهم ازدواج میکنیم!پس چی شد؟
غریبه1:چیییی؟چان اینا چی میگن؟
چان:بچه ها آروم باشید!همه دارن نگاهمون میکنن
غریبه1:یعنی چی آروم باشم؟جوابمون رو بده!ما بازیچه بودیم؟
به زور جلوی خودمو گرفته بودم که زمینو از خنده گاز نگیرم
نگاهی به چان کردم که داشت التماسانه بهم نگاه میکرد و تقاضای کمک میخواست!لبخند دیوصانه ای زدم و بعدش انگشت شستمو آروم بدون اینکه بقیه ببینن به نشونه لایک نشونش دادم و وقتی خوشحالی رو توی چشمای چان دیدم انگشت فاکمو نشونش دادم!
YOU ARE READING
love hospital
Werewolfبدبختی من از اونجایی شروع شد که من و دونسنگام روستا و خانواده امون رو ول کردیم و رفتیم رزیدنت بزرگترین و بهترین بیمارستان کره جنوبی شدیم ولی این تمام ماجرا نیست کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی:یونمین.کوکوی.هوسچان(جیهوپ و بنگچان)