پارت نهم🧑‍⚕️🏥

63 17 11
                                    

JIN

مرتیکه دیکهد اون همه جون کندم شش صفحه درمورد بیماری که کلا سه صفحه مقاله علمی ازش هست نوشتم بعد عوضی زد پاره اش کرد

آرجی:اگه قرار بود این بلا ها سرمون بیاد کاش می‌زدی نسلشو منقرض میکردی!

جین:اره واقعا!کاشکی میزدم دهنشو سرویس میکردم!

خیلی خب بریم که شش مقاله رو بنویسیم!

آرجی:هعییی بریم از خوابمون بگذریم!

جین:بنظرت از هوش مصنوعی کمک بگیرم؟ مشکلی نیست!

آرجی:نه بابا چه مشکلی!مرتیکه چیزی که خودمون نوشتیم خوشش نیومد! پس ما از هوش مصنوعی کمک میگیریم!

جین:راستم میگیا!

وقتی از بیمارستان زدم بیرون تا چند ساعت داشتم فحش جدو و آباد نامجون میدادم و بعدشم خوابم برد و الان ساعت ۱۰ شب بود کانگ سونگ و این یوپ خواب بودن و من نشستم دارم مقاله می‌نویسم!



(پرش زمانی صبح)

NAMJOON

صبح وقتی بیدار شدم آماده شدم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم دیدم خواهرم با فرم مدرسه اش نشسته و داره صبحانه میخوره!رفتم کنارش نشستم!

نامجون:میری مدرسه؟

چنهیو:نه میرم سر قبر عمه بابام تو هم میایی؟

خدایا این کوتوله چرا انقدر زبونش درازه؟

نامجون:حرف دیشبمو پس میگیرم!

چنهیو:چپ یا راست؟

با تعجب نگاهش کردم و گفتم:منظورت چیه؟

چنهیو:به چپم بگیرم یا راستم؟بهت حق انتخاب میدم!

اول صبحی اعصابمو خراب کرد!

نامجون:چنهیو خودم اعصاب ندارم تو بدترش نکن!

حرفی نزد و هر دومون مشغوله خوردن شدیم که صدای گوشی چنهیو بلند شد!
گوشیو جواب داد و گفت:

چنهیو:سلام مینا!
.........
چنهیو:واقعا؟
.........
چنهیو: پس حله من برم بخوابم!
.........
چنهیو: خدافظ!

نامجون:چی شده؟

چنهیو:امروز جلسه معلما هست و مدرسه هم تعطیله!

نامجون:خوبه پس باهام بیا!

چنهیو:کجا؟!!

نامجون:فرودگاه!دنبال دختر عموت!

چنهیو:من نمیام!خودت برو!

نامجون:غلط کردی!باهام میایی!زود برو لباستو بپوش!

با کلی سرو صدا غر تونستم راضیش کنم باهام بیاد!

بعد از چند دقیقه رفت که آماده بشیم بریم فرودگاه!
رفتم ماشینو در آوردم و سوار شدیم که بریم!

love hospitalDonde viven las historias. Descúbrelo ahora