JIN
مرتیکه دیکهد اون همه جون کندم شش صفحه درمورد بیماری که کلا سه صفحه مقاله علمی ازش هست نوشتم بعد عوضی زد پاره اش کرد
آرجی:اگه قرار بود این بلا ها سرمون بیاد کاش میزدی نسلشو منقرض میکردی!
جین:اره واقعا!کاشکی میزدم دهنشو سرویس میکردم!
خیلی خب بریم که شش مقاله رو بنویسیم!
آرجی:هعییی بریم از خوابمون بگذریم!
جین:بنظرت از هوش مصنوعی کمک بگیرم؟ مشکلی نیست!
آرجی:نه بابا چه مشکلی!مرتیکه چیزی که خودمون نوشتیم خوشش نیومد! پس ما از هوش مصنوعی کمک میگیریم!
جین:راستم میگیا!
وقتی از بیمارستان زدم بیرون تا چند ساعت داشتم فحش جدو و آباد نامجون میدادم و بعدشم خوابم برد و الان ساعت ۱۰ شب بود کانگ سونگ و این یوپ خواب بودن و من نشستم دارم مقاله مینویسم!
(پرش زمانی صبح)
NAMJOON
صبح وقتی بیدار شدم آماده شدم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم دیدم خواهرم با فرم مدرسه اش نشسته و داره صبحانه میخوره!رفتم کنارش نشستم!
نامجون:میری مدرسه؟
چنهیو:نه میرم سر قبر عمه بابام تو هم میایی؟
خدایا این کوتوله چرا انقدر زبونش درازه؟
نامجون:حرف دیشبمو پس میگیرم!
چنهیو:چپ یا راست؟
با تعجب نگاهش کردم و گفتم:منظورت چیه؟
چنهیو:به چپم بگیرم یا راستم؟بهت حق انتخاب میدم!
اول صبحی اعصابمو خراب کرد!
نامجون:چنهیو خودم اعصاب ندارم تو بدترش نکن!
حرفی نزد و هر دومون مشغوله خوردن شدیم که صدای گوشی چنهیو بلند شد!
گوشیو جواب داد و گفت:چنهیو:سلام مینا!
.........
چنهیو:واقعا؟
.........
چنهیو: پس حله من برم بخوابم!
.........
چنهیو: خدافظ!نامجون:چی شده؟
چنهیو:امروز جلسه معلما هست و مدرسه هم تعطیله!
نامجون:خوبه پس باهام بیا!
چنهیو:کجا؟!!
نامجون:فرودگاه!دنبال دختر عموت!
چنهیو:من نمیام!خودت برو!
نامجون:غلط کردی!باهام میایی!زود برو لباستو بپوش!
با کلی سرو صدا غر تونستم راضیش کنم باهام بیاد!
بعد از چند دقیقه رفت که آماده بشیم بریم فرودگاه!
رفتم ماشینو در آوردم و سوار شدیم که بریم!
YOU ARE READING
love hospital
Werewolfبدبختی من از اونجایی شروع شد که من و دونسنگام روستا و خانواده امون رو ول کردیم و رفتیم رزیدنت بزرگترین و بهترین بیمارستان کره جنوبی شدیم ولی این تمام ماجرا نیست کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی:یونمین.کوکوی.هوسچان(جیهوپ و بنگچان)