JIN
خیلی خب عالی شد فاتحه ام خوندست
برگشتم داخل و فقط خودمون دوتا توی دفتر بودیم
نامجون:آقای کیم تا امروز ساعت ۶ وقت دارید ۶صفحه درمورد بیماری پارکینسون بنویسید!!
چشمان گرد شد
مگه خودش نگفت چون روز اوله بهمون مقاله نمیده!!جین: ببخشید؟!
نامجون نگاهی بهم کرد و گفت:فکر کنم واضح گفتم چی کار کنید آقای کیم
جین:ولی خودتون گفتید لازم نیست روز اول مقاله بنویسید!!
نامجون:و الان هم نظرم عوض شده مشکلی هست؟؟
جین:نه ام.....
نامجون:اما و اگر نداریم کاری که گفتم رو انجام بده
جین:ولی آقای کیم درمورد بیماری پارکینسون سه صفحه
مقاله هست من چجوری ۶ صفحه بنویسم؟؟!نامجون:فکر کردی واسم مهمه؟ چیزی که میگمو انجام بده!!حالا هم برو بیرون!
سرمو انداختم پایین و گفتم:بله آقای کیم!
و خم شدم و رفتم بیرون!
جین:مرتیکه کینه ای عوضی من چجوری باید ۶ صفحه مقاله رو تا ساعت ۶ تحویل بدم؟؟
هنگامی که داشتم حرف راه میرفتم و فحش نامجون میدادم!
جین:آخه احمق خیر سرت دکتری!من چجوری بیماری که کلا سه صفحه درموردش مقاله اومده رو ۶ صفحه تحویلت بدمممم؟
رفتم توی آسانسور و چشمامو بستمو و سرمو به پشت تکیه دادم و توی دلم گفتم:باورم نمیشه فقط چون زدم توی پاس و بهش گفتم دیکهد باهام سر لجه!
در آسانسور باز شد و قامت آن بوهیون ظاهر شد
بوهیون:اوه جین خوبی؟از بچه ها پرسیدم کجایی گفتن توی اتاق نامجونی! نامجون چیزی بهت گفت؟
جین:اوه نه!چیزی نشده! ممنون بخاطر نگرانی
بوهیون:مطمئنی؟میخوای برم با نامجون حرف بزنم زیر دست خودم بکنمت؟
جین:نه لازم نیست!
بوهیون سری تکونه داد و نگاهی به ساعتش کرد و گفت:وقت ناهاره!میایی بریم رستوران ناهار بخوریم؟مهمون من!
میخواستم قبول کنم ولی یاد مقاله افتادم!
جین:ممنون بابت دعوتتون ولی باید برم مقاله امو بنویسم!
بوهیون:چه مقاله ای؟روز اولی بهت مقاله داده؟اون نامجون داره از حدش میگذره!
جین:نه مشکلی نیست!دفعه بعدی رو میام ولی مهمون من!
بوهیون خندید و گفت:حتما!باهاش خداحافظی کردم و رفتم کتابخونه تا بتونم چیزی پیدا کنم
NAMJOON
YOU ARE READING
love hospital
Werewolfبدبختی من از اونجایی شروع شد که من و دونسنگام روستا و خانواده امون رو ول کردیم و رفتیم رزیدنت بزرگترین و بهترین بیمارستان کره جنوبی شدیم ولی این تمام ماجرا نیست کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی:یونمین.کوکوی.هوسچان(جیهوپ و بنگچان)