پارت هفتم🧑‍⚕️🏥

156 26 18
                                    

KOOK

وقتی وارد بیمارستان شدم بوی توت فرنگی رو حس کرم و گرگم مدام زوزه میکشید!

جی کی:هویی احمق جفتمون اینجاست برو جفتمون رو پیدا کن!

کوک:اگه نمیگفتی هم همینکارو میکردم

از یه طرف خوشحال بودم که میتونم جفتمون ببینم از یه طرف ناراحت! نکنه چیزیش شده باشه!

بو رو دنبال کردم و رسیدم به بخش اورژانس!
خیلی شلوغ بود و نمی‌تونستم پیداش کنم
یه بیمار رو اورده بودن که حالش وخیم بود

داشتم اطراف رو نگاه میکردم تا بتونم جفتمو پیدا کنم!که یه دفعه یکی خورد بهم

غریبه:متاسف....

غریبه:آقای جئون به موقعه اومدید! یک نفر و آوردن حالش زیاد خوب نیست با ماشین تصادف کرده باید هرچه زودتر عمل بشه!

کوک:خیله خب برو بگو اتاق عملو آماده کنند!

غریبه:بله!

و رفت من همینطور داشتم اطراف رو نگاه میکردم!

جی کی:کسخلی نه؟ ممکنه جفتمون تصادف کرده باشه یه تکونی به خودت بده من جفتمو می‌خوام!

کوک:نه امکان نداره! اون حالش خوبه!

نگاهمو از اورژانس گرفتم و رفتم سمت اتاق عمل تا آماده بشم

'خدایا خواهش میکنم جفتم نباشه لطفا'

رفتم و برای عمل آماده شدم!وقتی پامو توی اتاق عمل گذاشتم رایحه توت فرنگی حس نکردم و تو دلم خدا رو شکر کرد

TAHE

امکان نداره گرگم اینجا باشه یعنی اتفاقی براش افتاده؟
نکنه اونی که تصادف کرده جفتم باشه؟

بیمار رو بردن اتاق عمل و یکم بعدش رایحش هم از بین رفت

روی پام افتادم

'خواهش میکنم جفتم بلایی سرش نیومده باشه'

هوسوک به طرفم اومد و زیر بغلم رو گرفت و گفت:ته خوبی؟یه دفعه چرا حالت بد شد؟

ته:چی...چی..زی نیست هیونگ فقط یکم چشمام سیاهی رفت مهم نیست!

و لبخندی زدم

سوک :خیله خب برو آب صورتت بزن و آبی بخور تا بهتر بشی!

همین کارو کردم و بعد اومدم به بقیه کارام رسیدم ولی از فکرش در نیومدم!
میترسیدم اون بیمار جفتم باشه!

بعد از نیم ساعت نتونستم از فکرش در بیام و رفتم سمت یکی از پرستاران و پرسیدم: ببخشید!اون بیماری که همین الان اومد توی کدوم طبقه عمل میشه؟

غریبه:اوه اون بیمار!توی طبقه سوم عمل میشه و آقای جئون دکترش هستن!

خم شدم و تشکری کردم!و سمت آسانسور رفتم و سوارش شدم!

love hospitalWhere stories live. Discover now