پارت هفدهم🧑‍⚕️🏥

136 25 8
                                    

NAMJOON

ریشه موهام خیلی درد میکرد اون پسره ی احمق رسما کچلم کرد

همه پشت میز نشسته بودیم و صبحانه می‌خوردیم!
تهیونگ و کوک داشتن توی دهن هم غذا میذاشتن و میخندیدن!
هوسوک و چان داشتن به هم چشم غره میرفتن و زیر لب همو فحش بارون میکردن!
یونگی و جیمین هم که اصلا به هم نگاه نمی‌کردن و فقط داشتن صبحانه اشون رو میخوردن
و من بدبخت داشتم به بوسه فکر میکردم!
جوری که اون لبای پفکی و قرمز روی لبام نشسته بود و منو مست خودش کرده بود!
با اینکه همش چند ثانیه لبامون به هم برخورد کرد ولی متوجه نرمی لبش و طعم هلویش رو شدم!
نمیدونم چرا یه دفعه عاشق هلو شدم؟!

آرام:چون عاشقش شدی ابله!

این باز چرتو پرت تفت داد!

آرام:احمق من صدای مغزتو می‌شنوم!

نامجون:میدونم!

همینجور که داشتم با گرگم بحث میکردم صدای جین رو شنیدم که داشت میگفت:چرا ما چهارتا رو توی یه اتاق نذاشتید؟

سوک:راست میگه حالا جونگ کوک با تهیونگ یه جا خوابیده مشکلی نیست جفتشه.
ولی چرا منو با این کصخل منحرف یه جا گذاشتید؟

چان با اعصبانیت نگاهش کرد و گفت: کصخل منحرف اره؟

و بعدش سمتش پرید و هردوشون از روی صندلی افتادن پایین و شروع کردن به کتک زدن هم!


J_HOPE

وقتی سمتم پرید تعادلم رو از دست دادم و هردومون افتادیم روی زمین!
کپه ای از موهاشو گرفتم و محکم کشیدم جوری که چند تار مو بال اومد!
و چان هم شروع کرد کشیدن مو های خوشگلم

سوک:مگه دروغه؟منحرفی دیگه!

چان:منحرف جدو آبادته پسره ی احمق! اصلا می‌دونی من کیم؟

موهاشو بیشتر کشیدم و گفتم:می‌خوایی ننه بزرگمم باش!

و بیشتر موهای همو کشیدیم
بقیه مارو بلند کردن ولی ما دوتا مثل کَنه
(میدونید چیه؟😂😂)چسبیده بودیم به هم و موهای همو ول نمی‌کردیم!

جیمین:هوسوک ولش کن!

سوک:اون اول ول کنه!

چان:تو خواب ببینی!

تهیونگ:مگه بچه اید ول کنید همو!

دستمو شل کردم و اونم دستشو از توی موهام کشید بیرون!



TAHE

بعد از دعوای چان و هوسوک هیونگ جین میخواست که ما برگردیم خوابگاه ولی کوک گفتش که باهامون کار داره و الان همه امون رفتیم توی پذیرایی نشسته بودیم تا جونگ کوک بیاد و کارشون بگه!
داشتم اطرافو دید میزدم چون دیشب مست اومدیم اینجا نتونستم!
جونگکوک اومد سمتم و کنارم نشست میخواست حرفی بزنه که جین گفت:مجله ی قشنگیه!

love hospitalDonde viven las historias. Descúbrelo ahora