در رو که باز کرد و با دیدن جیمین غافلگیر شدکمی مکث کرد و گفت: اوه سلام.. حالت خوبه،؟
جیمین: سلام عزیزم ممنون تو خوبی؟
چوهیون پشت پلکی نازک کرد: خودتون چی فکر میکنید؟
جیمین کمی لبش و گاز گرفت و بعد با ندامتی که از صدا و رایحه اش مشخص بود گفت: من واقعا معذرت میخوام، ببخشید که ناراحتت کردم اصلا رفتارم درست نبود
چوهیون فورا جیمین رو بغل کرد و اجازه نداد مرد امگا بیشتر حرف بزنه
بعد از چند لحظه آغوش محکم و گرم، چوهیون به طرف مادرش که سر میز صبحونه بود رفت و داد زد: مامان تو باختی.. عمو جیمین مهربونم پشیمون شده اومد ازم عذرخواهی کرد و ازم خواست برگردم خونه منم قبول کردم!
جین:اوه سلام مینی حالت خوبه؟ هیون راس میگه انقدر زود پشیمون شدی؟
جیمین شوکه به نگاه منتظر رفیقش و دامادش نگاه کرد و بعد خنده ای سر داد و با اینکه فقط برای معذرت خواهی اومده بود اما گفت: معلومه من واقعا ناراحتم که چوهیون و بچه ها اومدن اینجا، از دیشب قلبم فشرده است
چوهیون: آخی بمیرم برای قلب مهربونت
بعد رو کرد به مادرش و گفت: خب پس ما برمیگردیم خونمون.. بچه ها جمع کنید بریم
جین بعد از رفتن پسرش دومرتبه از دوستش پرسید: مطمئنی میخوای انقدر زود برگردن؟ معذب نشو راستشو بگو میدونیم الان اوضاع همیشگی رو نداری پس فقط هرچی احساس واقعیته رو به زبون بیار
جیمین با کمی مکث گفت: هیوونگ اونجوری نیست که فکر میکنی من واقعا دوست دارم چوهیون و توله هاش پیشم باشن
جین با شک به دوستش نگاه کرد و گفت: اگه بگی نه هیچ اشکالی نداره
جیمین خواست حرفی بزنه که چوهیون و بچه هاش با چمدون دم در بودن
چوهیون به مادر همسرش گفت: مامان نمیای؟!
جیمین متعجب به پسر که انقدر زود اماده شده بود نگاه کرد و خندید: چرا اتفاقا یونگی منتظره قراره بریم خونه جونگکوک
چوهیون: خیلی هم عالی ما هم میاییم
جین: هیونا شاید راحت نباشن شاید برنامه ی دونفره ای داشته باشن، انقدر خودتو ننداز رو دوششون اصلا الان زوده که بری یخورده بیشتر بمون بزار جیمین نفس بکشه از دستت
چوهیون: مامان من و توله هام آزاری نداریم
واقعا هم نداشتن..
جین دهن باز کرد تا حرفی بزنه که جیمین در حالیکه میچا رو بغل گرفته و میبوسیدش گفت: هیونگ روز عروسیشون گفتم که قراره چوهیون و ازت بدزدم هنوز باور نکردی؟

BẠN ĐANG ĐỌC
Young Daddy !!
FanfictionYoung Daddy 2 این بوک فصل دومِ داستان یانگ ددی هست اگر نخوندید اول اون رو از پیجم پیدا کنید و بخونید چون داستانها کاملا بهم مرتبطن❌️ genre: omegavers, drama, romance, smut, mpreg, comedy couples: تموم کاپل هایی که تو فصل یک خوندید🙌 خلاصه: با سر و س...