Chapter 35

512 72 18
                                    

"قدم بعدی.. همه میتونین روی میز کناریتون دو تا سیم سفید و بلند ببینین. اونا رو بردارین و به زیر ابروهاشون بچسبونین.. دقیقا زیر دم ابروشون"

دستور در سکوت انجام شد..

"حالا.. میتونین مانیتور کوچیکی کنار تخت ببینین.. دومین دکمه ی سفید از سمت چپ رو فشار بدین.."

به محض فشار دادن اون دکمه ی سفید، صدای جیغ مانندی از دستگاه بیرون اومد .

سنسور هاش به کار افتادن و سعی میکردن از طریق اون تا سیم، اعضای داخلی سر بچه ها رو کنترل کنن .
چند دقیقه طول کشید .. نور قرمز رنگی در پایین مانیتور چشمک میزد که یعنی هنوز برای کنترل کردن آماده نیست.

کریستینا روی تخت نشسته بود و پاهاش رو روی هم گذاشته بود. انتظار خسته کننده شده بود..
اما همون لحظه نور های قرمز به نور سبزی تبدیل شدند که لبخند رو روی لبهای کریس کاشتند.

"خوبه. قدم بعدی؛ باید چند عمل ساده رو از طریق همین مانیتور انجام بدین که درعین حال، این مرحله ها اتوماتیک انجام میشه و فقط باید صبر کنین.."

اون از روی تخت بلند شد و صداش رو صاف کرد

"برای بچه های کوچکتر مدت زمان کمتری طول میکشه تا کنترل ذهنش رو به دست بگیرن.
اما برای آدمهای بزرگتر بیشتر طول میکشه.. چون بچه ها هنوز آمادگی دفاع از ذهنشون رو در برابر تکنولوژی ما ندارن.
اما آدمهای بزرگتر عقل کاملتری دارن پس بیشتر مقاومت میکنن که باعث میشه کنترل کردنشون زمان ببره"

پشت تخت خودش ایستاد و به تک تکشون نگاهی انداخت.. سکوت هنوز پابرجا بود؛ کسی جرئت تکون خوردن نداشت..

"خب .. حالا اون سیم های کنار ابروشون رو با دو دستتون نگه دارین و فشار بدین .."

همه همینکار رو انجام دادن.. اونا به چهره ی معصومانه ی بچه ها نگاه میکردن.

از ته دل بیشترین چیزی که میخواستن این بود که مجبور نباشن همچین کاری رو انجام بدن؛ اما برای محافظت از خودشون هم که شده باید این کار وحشتناک رو انجام میدادن .

"محکم تر فشار بدین.."

کریس دستور داد..

"محکم تر !!"

انگشتها به دور ابروها بیشتر فشار آوردن. ناله های بچه ها به جیغ تبدیل شده بود.. اما جیغ بی صدا؛ دردناک ترین نوع جیغ.

هری با دلشوره به انگشتهاش که محکم دور ابروهای اون بچه بود نگاه میکرد .. قطره ی اشک از چشمش چکید ..
تا جایی که دیگه نتونست تحمل کنه و داد زد

Indemnity | Completeحيث تعيش القصص. اكتشف الآن