سلام
دوست دارم یه توضیح درمورد روند داستان و شخصیتهاش بدم.دوست من که بهم تو نوشتن این ف ف کمک کرد برام از مریضهای جنسی که تو مطبش داشته تعریف کرد.کسایی که اومده بودن تا مشکل جنسی خودشون یا پارتنرشون رو برطرف کنن.شخصیت لویی و شخصیت زین کاملا از رو آدمهای واقعی برداشته شدن!!!!!
زنی مراجعه کرده بود و شاکی بود که شوهرش عادت داره بعد از سکسشون تا حد ممکن تو همون حالت بخوابه.یعنی اصلا حاضر نیست دیکش رو دربیاره.میگفت یکی از وظیفه هاش اینه که دیک شوهرش رو گرم نگه داره.و شوهرش عادت داره همش کامش رو تو دهن این بیچاره بریزه.میگفت یبار که بهش گفتم خیلی موقع سکس خشن هستی گفته میخوای بدمت دست یکی از دوستام تا بفهمی خشن یعنی چی؟؟؟....دقیقا مثل شخصیت لویی!!!و حالا اون مراجعه کننده بیچاره به مرز طلاق رسیده بود
اگر یادتون باشه چند قسمت قبلتر میگفتین مگه میشه این چیزا؟ البته که میشه و نمونه ش این زنه بیچاره!که داره با آدمی با شخصیت مثل لویی داستان ما زندگی میکنه.توروخدا الان نخواهین این زن و شوهر رو قضاوت کنین و فحش بدین و فلان فقط فکر کنین!!!
زن بیوه ای میگفت با یه مرد متاهل که با زنش مشکل داره رابطه داره و وقتی اون مرد از دست زنش عصبانیه میاد پیشش و وحشتناک به فاکش میده و اون زن کاملا راضی بود چون عاشق اون یارو شده بود.اینم یه جورایی شخصیت زینه!
باور کنین که اینا تو جامعه هست.فک نکنین اینا فقط تو داستانها دیده میشن.من فقط این چیزهایی که شنیدم رو روی شخصیتهای داستان گذاشتم و خب از تخیل و اینا هم استفاده شده 100درصد.و تغییراتی پیدا کردن ولی اصل موضوع تغییر نکرده.
اکثر ما دایرکشنرا اینقد اسمات خوندیم که فک میکنیم میتونیم این چیزا رو تو زندگی واقعی هم تحمل کنیم ولی نه!
ممنون که وقت گذاشتین و اینا رو خوندین
YOU ARE READING
Force And Hate(L.S/BDSM)
Fanfictionهری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.