سلام دوستان
وقتی امروز داشتم پارت اخر رو میزاشتم واقعا حس عجیبی بود.تقریبا نزدیک به 3ماه هر روز باهاتون بودم و چند دقیقه ای رو با هم مشترکا گذروندیم.
مرسی که همراهم بودین و تحملم کردین.باورم نمیشه با اینکه اولین تجربه نوشتنم بود اینقد تونست نظرتون رو جلب کنه که 68 کا بازدید و 14 کا ووت داشته باشه. و به رتبه 1 برسه.هرچند مطمئنا اشکالای زیادی داشت که بعضی دوستان لطف کردن یاداوری کردن.
میدونین کامنتایی که میذاشتین واقعا برام ارزش داشتن بخاطر همین اونا رو تک تک جواب میدادم و نظراتون رو تو متن داستان اعمال میکردم.
راستش من قصد داشتم نوشتن یه ف ف دیگه رو شروع کنم.ولی دیدم تو کامنتای پارت اخر خیلی از خواننده هام دوست داشتن که فصل دوم همین ف ف رو بنویسم.نظر شما چیه؟البته احتمال داره یه ماه یا بیشتر طول بکشه معلوم نیست.خودم فک میکنم اگر فصل بعد رو بنویسم خیلی چیزایی که نشد اینجا بهش بپردازم رو کاملتر و دقیقتر میگم
اگر هم کسی ایده ای برای فصل بعدی داره لطفا تو پی وی بهم بگهو یه چیز دیگه.حالا که ف ف تموم شده خیلی خوشحال میشم نظرتون رو راجع به شخصیتهای داستانم بدونم.راستش شخصیت موردعلاقه من آدام هست که متاسفانه خیلی فحش خورد تو این ف ف!!!!!!
شما هم بگین شخصیت مورد علاقه تون کی بوده و چرا؟بازم ممنون بخاطر حمایتهاتون
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
BINABASA MO ANG
Force And Hate(L.S/BDSM)
Fanfictionهری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.