د.ا.ن لیام:
رفتم سمت اتاق تا یکم بخوابم واقعا سر درد گرفته بودم
هم بخاطر نور لب تاپ هم کلکل با میلان،سرموگذاشتم رو بالش زین تا خوابم ببره،وقتایی ک نیستش محبورم اینجوری بخوابم
چشامو بستم ک صدای در اتاق اومد برگشتم و میلانو دیدم ک اروم داشت درو باز میکرد،
م:شارژر لب تاپ،کارش سخت تر شد،شارژر لب تاپ منو قایم میکنه؟چرا مصلا،ب این فکر نکرده ک من از زیر سنگم شده شارژر پیدا میکنم
ل:تو کمد اولیه،یکساعت فقط
همینجوری ک تا کمر تو کمد بود جواب داد
م:باشههههبلاخره پیداش کرد و در کمد و بست
ل:نمیای یکم تو پیشم بخوابی،چشات قرمزه
م:خوابم نمیادگفت ورفت بیرون،منم چشامو بستم و ی دیقه نکشید کدخوابم برد،
.
با صدای سر و صدای بیرون از خواب بیدار شدم،نشستم رو تخت و دستمو کشیدم رو صورتم،بلند شدم رفتم بیرون،صدای میلان میومد ک هی داد میزد و یچیزای میفت،رفتم پایین و صداش از حیاط میومدمم:فقط ی بااار دیگگ دستت بش بخوررهه زنده زنده اتیشت میزنم،پوستتو میکنم و یادگاری میزنمش ب دیوار اتاقم شوخیم بات ندارم
داد میزد و سرش پایین بود،فمیدم داره با میشل دعوامیکنه،اخه بگو ی گربه چی میفمه ک داری سرش داد میزنی،میخاس ی لگد بش بزنه ک سریع رفتم جلوشو هی گرفتم
ل:هی،اروم باش پسرم چرا اینجوری میکنی میلان
م:میزنم میکشمش گربه ی بیریخت چش وزقی چی پیش خودش فک کرده ک میخاس جسی و بخوره،خاک تو سرت نخورده،اخه ی موش خرماییم خوردن داره حرومی
داشتم از خنده منفجر میشدم ،سرشو محکم رو شکمم نگه داشتم دستامو رو موهام کشیدم،سرمو بردم بالا واروم میخندیدم تا نبینه
ل:هیسس،بسه باشه دعواش کردی،الان دیگ ادم شد دیگ ب جسی حمله نمیکنه برو غذاشو بیار ک مجبور نشه بره جسی و بخوره
م:اصن همش تغصیر توعه،هی بت گفتم بریم سوراخروبکنیم واس جسی،انگار دارم با دیوار حرف میزنم،ب دیوار میگفتم الانکل زمین وکنده بود
با اخم گفت و راشو کشید رفت تو خونه،دستامو زدم ب کمرمو ی نفس عمیق کشیدم،خم شدم و میشل بلند کردم و بردم داخل،گذاشتمش رو مبلل:بشین اینجا تا برم برات غذا بیارم،حرفای رفیقتم جدی نگیر،تا شب میاد منت کشی،
دمشو تکون داد و دستاشومالوند ب صورتش،رفتم اشپزخونه تا واس میشل شیر بیارم،میلان نشسته بود رو اپن و ی بسته چیپس باز کرده بود جلوش و لب تاپم روبهروش بود و فیلم میدید
م:سس
دستشو دراز کرد سمتمو و منتظر بود سس و بش بدم
ل:سس چی؟
YOU ARE READING
Absolute Calm(ziam Mpreg)
Fanfiction"آرامش با یه لبخند شروع میشه و منو تو ، بیست سال لبخند زدیم ، ما تا ابد لبخند میزنیم ، چون به آرامش ابدی محتاجیم!" ⚠"Mpreg"