اگر دنیای چانیول و بکهیون برعکس بود ." سلام ... تو شاید اسم منو ندونی ،من پارک چانیولی ام که همیشه ته کلاس میشینه ؛ حتی از وجود من باخبرم نباشی، ولی من واقعا دوست دارم !
میدونم که عادت داری برای رفتن رو مخ دیگران ملچ و ملوچ کنی و بعد که بقیه عصبانی شدن، بخندی ... اگر تو چشم همه تو یه بیون بکهیون بد اخلاق و خشنی ، اما من واقعا دلم میخواد بغلت کنم و موهای نرمتو ببوسم و هر لحظه بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر و خیلی بیشتر از بیشتر و بیشتر و بیشتر دوستت داشته باشم ، دوست دار تو ... پارک چانیول "بکهیون نامه رو بلند بلند خوند و به پسر قد بلندی که پشت عینک هری پاتری گردش با چشمای نگران نگاهش میکرد ،با تمسخر خیره شد .
_پس پارک چانیول ،مبصر و دردونه ی دفتر یه همجنسگراست !
چانیول خودشو لعنت کرد که چرا با وجود اینکه میدونست بکهیون حرومزاده ی بی رحمه، این نامه رو نوشت و چقد احمق بود که نامه ی اشتباهی رو توی کیف بکهیون انداخته بود .
بکهیون سمتش قدم برداشت، میخواست تمام ابروی چانیول رو بریزونه؛ و بخاطرش هرکاری میکرد !رو به روی چانیول با چند سانت فاصله، ایستاد .
_ فکر نمیکنی عاشق ادم اشتباهی شد پارک؟
چانیول اب دهنش رو قورت داد .
بکهیون به سکوت مسخره ای که چانیول به راه انداخته بود خندید ،چند قدم باقی مونده رو جلو رفت .
سینه اش به سینه ی چانیول نمیرسید ، اما به اندازه ی کافی با چشمای نافذ و زیباش براش خط و نشون میکشید .
_ پارک چانیول احمق و درس خون ما ، دوست داره پسر بکنه؟ یعنی چیزش فقط با پسرا بیدار میشه؟
چند سانت از روی زمین فاصله ی گرفت تا لب هاش برای بی قرار کردن چان به لب هاش برسه ، چند سانت دور تر از لب های چان ایستاد .قلب چان میخواست بترکه ، لب هایی که دوسشون داشت و ارزوی بوسیدنش رو با خودش حمل میکرد ،حالا چند سانت تا اسیر شدن فاصله داشتن .
_با خودت چه فکری کردی که دست روی من گذاشتی ؟ میخوای من تاپت باشم؟اره؟
چانیول باز هم چیزی نگفت و فقط گذاشت که پر بشه ، میخواست تمام حرف هاش رو جمع کنه و یهو همه رو سر بکهیون هوار کنه .عقب گرد کرد و رو به بچه ها خواست چیزی بگه که چانیول حمله کرد .
_داری خودتو مسخره میکنی مگه نه؟ اولش ازم میپرسی که دلم میخواد پسرا رو بکنم و بعدش میگی که میخوای تاپ من باشی؟بیون بکهیون تو همین الانشم قبول کردی من از تو مردونه ترم!با حرف چانیول همه خندیدن ...
بکهیون مثل شیری زخمی چرخید و سمت چانیول حمله ور شد ، چانیول که انتظار این ری اکشن رو از سمت بکهیون داشت خیلی ساده مچ دست مشت شده ی بکهیون که سمت صورتش میومد رو توی هوا گرفت .بکهیون بخاطر حلقه ی سفت دست چان دور دستش ، چهره اشو در هم کرد ولی چیزی نگفت و دردش رو توی خودش ریخت .
چانیول دست بکهیون رو گرفت و به خودش نزدیک کرد ، بکهیون تلو تلو خورد و به چانیول چسبید .
_کاش بجای اون نامه از اولشم همینکار رو میکردم ، اخلاق سگت رو به هرکسی میخوای تحمیل کن ؛ من با همین اخلاقت بیشتر و بیشتر تحریک میشم ... این معرکه ای که امروز گرفتی رو ، برات جبران میکنم ،با اینکه ابروی خودتم بردی ...
کمر بکهیون رو سفت کشید سمت خودش ،اصلا براش مهم نبود بیست و خورده ای جفت چشم روشون خشک شدن .
بکهیون چانیول رو محکم هل داد عقب و مشتش رو توی صورت چانیول کوبید
_میخوای فکتو خورد کنم ؟
چانیول چند قدمی عقب پرت شد ، عاشق بد ادمی شده بود، مسخره بود ولی یچیزی رو تصور کرد"یعنی بکهیون هربار که باهم سکس کردیم و دردش اومد قراره ازین مشتا بهم بزنه ؟ ارزششو داره ! هزارتا هم بزنه ارزششو داره !"
_توچی ؟میخوای همینجا بکنمت؟
چانیول با پررویی تمام عربده زد.
عجب نمایشی شده بود! همه داشتن ازین صحنه ی نچندان عاشقانه لذت میبردن ، ته او پشت در کلاس ایستاده بود و به چانیول رفیقش نگاه میکرد که چطور زبون وا کرده بود .بکهیون از پررویی و بی حیایی چانیول چند ثانیه ای کپ کرد و بعد مشت دوم رو اماده کرد .
چانیول دید که بکهیون دندون هاش رو روی هم سایید و مثل فنر از جاش کنده شد .مشت دوم رو جا خالی داد و دست بکهیون رو گرفت و به دیواری که چند قدم اونور تر بود کوبید.
صدای برخورد بکهیون و دیوار انقدر بلند بود که تا دفتر هم رفت .
_مگه نمیگی دوستم داری ؟ پس سرجات وایستا و بزار تا سر حد مرگ مشت بارونت کنم !
بکهیون با نفرت گفت .
چانیول ریز خندید و بکهیون رو بیشتر به دیوار فشار داد ،دلش نمیومد ولی خب اگر ولش میکرد واقعا تا سرحد مرگ مشت بارونش میکرد !
سرشو جلو برد و اروم جوری که فقط بکهیون بشنونه زمزمه کرد.
_حرومزاده ی دوست داشتنی .توی ثانیه بعدی لبای نچندان مشتاق بکهیون توی دهن چانیول فرو رفتن ...
فکرنکنم چانیول بعد از این حرکت شجاعانه زنده بمونه ....
*
هپی ۱ کا شدن بازدید/ریدای واکینگ گیز
منو نکشید اگر چس نمک بود ㅠㅠ فقط میخواستم همونجور که توی باسنم عروسی بود یه پارتی بدمتون تا اپ بعدی یکم دلتونو بدست بیارمباید با دوتا اپ بعدی بشه ۲ کا -_-
YOU ARE READING
The Walking Gays ~ Comedy Romance ~
Fanfictionچانیول ابروی بکهیون ، همکلاسی #همجنسگراش که #اعتراف کرده عاشقشه رو میبره روز بعد وقتی بیدار میشه همه ی #مردایی که میشناخت #گی شده بودن . تنها راه #متوقف کردنش هم توی #دست های #بکهیونه ... چانبک ، سولی ، شیوچن ،هونهان