30.

1.1K 265 15
                                    

30

از دید جیمین

گشتن گوشی پارتنرتون؛ سخت تر از اون چیزیه که فکرش رو بکنید. من هرگز متوجه نشده بودم که چقدر... به این دستگاه فسقلی احمقانه وابسته اس.

کلی طول کشید تا با ذهن خلاقم فکری بکنم که اون چند دقیقه ای هم که شده، از این دستگاه فاصله بگیره. با این بهونه که پشتم درد میکنه تمام صبح طول کشید تا ازش بخوام و راضیش کنم تا سالن تمرین من رو برسونه. اون هم موافقت کرد و تمام مدت هم همون لمس های عاشقانه و پر محبتش رو می داد. البته با خودم که فکر کردم با گفتم معلومه چون نمیخواد بهش مشکوک شم که داره بهم خیانت می کنه.

توی راه ازش خواستم پیاده شه و برام قهوه و صبحونه بگیره، با شنیدنش چشماش رو چرخوند اما انجامش داد... و من با خودم لبخند زدم چون وقتی من رو توی ماشین تنها گذاشت که بره برام قهوه بگیره، تفلن با ارزشش رو توی ماشین جا گذاشت.

خیلی سریع قفلش رو باز کردم و بلافاصله و زود خودم رو به پیام هاش رسوندم. ما پسوردهای هم دیگه رو می دونستیم، چون همیشه بهم دیگه اعتماد داشتیم. اما حالا این فکر من رو می سوزونه و از کنارش رد میشم.

چشم هام دنبال یه اسم می گرده. جونگهیون.

من می ترسم که بازش کنم، اما احتیاج دارم بدونم چی بین شون گذشته! پس خیلی سریع روی پیام های اون کلیک کردم. تعدای هستن که همین امروز صبح فرستاده شدن.

اونم بعد از عشق بازی پرحس مون، زمانی که من رفتم دوش بگیرم...

7:15 صبح دیده شده؛ جونگهیون:

از همه چیز خسته شدم. بالاخره کی میخوای دست از انکار کردن چیزی که بین ما هست برداری؟

7:16 صبح دیده شده؛ یونگی:

دست بردار! فقط دست بردار! دیگه هیچ چیزی بین ما نیست! چیزی برای گفتن نمونده. من جیمین رو دوست دارم. محض رضای خدا، اون همسر منه. قرار نیست ترکش کنم.

7:18 صبح دیده شده؛ جونگهیون:

تو یه ترسو و دروغگویی. تو توی دبیرستان بهم دروغ گفتی و الانم داری بهم دروغ میگی. این طوریه که تو، با مردی که اسمش رو همسرت میذاری، رفتار میکنی؟! چرا نمیتونی اعتراف کنی که اون، اون جوری که تو میخوای بهت حس نمیده! سال ها پیش تو رو بی خیال شدم. اما اینکه بعد از مدت ها این طوری همدیگه رو ببینیم، این یعنی سرنوشته. اعتراف کن که تو هم همین احساس و داری اگه این طوری نبود که با همون حس قدیمت من رو نمی بوسیدی.

7:20 صبح دیده شده؛ یونگی:

دیگه در مورد این نمیخوام حرفی بشنوم. اون یه اشتباه بود؛ من ازش پشیمونم و دیگه اتفاق نخواهد افتاد. فکر میکنم این برات بهتره که از من دور بمونی. من جیمین رو ترک نمی کنم.

Time; YoonMin | Per TranslationМесто, где живут истории. Откройте их для себя