33.

1.1K 263 14
                                    

اون یکی اکانتمو دارید؟ 
maedeh1

زمان | Time

33

از دید جیمین

اون روز سر تمرین نرفتم. به جاش موافقت کردم که با یونگی، بریم جونگهیون رو ببینیم.

لازم بود که دو طرف قضیه رو بشنوم تا بتونم این مسئله رو تحلیل کنم. بعلاوه... هنوزم نمی دونستم با این ازدواج مون چیکار کنم. نمیخوام بگم دیدگاه جونگهیون رو درک نمی کنم، چرا. اون یونگی رو رها کرد. من خودم هم قبلا، مدت ها به اینکه نمیتونم مدت زیادی پیش یونگی بمونم فکر کردم.

این که قراره من تنهاش بزارم و خوشحالیش رو با خودم ببرم حس بدیه. اما جونگهیون طبق تصوراتش عمل کرد و اجازه داد که یونگی با من باشه. من یکی، به شخصه نمی تونستم چنین فداکاری رو انجام بدم.

من خودخواهم. شاید خودخواه تر از هر جفتمون باشم. واقعا این درسته که من اون رو نبخشم؟ اگه نبخشم باعث میشه که من یه آدم دورو باشم.

عصبانی هستم و قراره عصبانی هم بمونم اما...نمیتونم این کینه رو تا ابد نگه دارم. حق نیست.

****

بالاخره، من در کنار یونگی در حالی که جونگهیون رو به رومون نشسته بود، پشت یک میز قرار گرفتیم. چشم هام روی صورتش چرخید و متوجه شدم که به نظر افتضاح میاد.

منظورم اینکه، هنوزم خیلی جذابه. همیشه زیبا بود و همین مسئله بود که من رو نگران می کرد اما حالا به نظر بیمار میاد. رنگ پریده بود و از لاغری زیاد، فرو ریخته و شکسته به نظر می اومد. توی رستوران به اون گرمی با اینکه یه ژاکت پوشیده بود باز هم بدنش در حال مور مور شدن بود و نگاهش مدام بین ما می چرخید و به نظر غمیگین می اومد، اما لبخند روی لب هاش بود.

" سلام، جیمین."

در واقع فکر کنم هرگز باهاش حرف نزدم. حتی برای یک بار. صداش لرزون و ساکته و همین باعث میشه تمام عصبانیتم، ناگهان متوقف بشه. چطور میتونم ازش متنفر بشم؟ این منصفانه نیست.

جواب دادم:" سلام."

یونگی از زیر میز، دستم رو گرفت و توی دستش فشار داد و من هم دستم رو عقب نکشیدم. دلم میخواست بزنم زیر گریه اما نمیدونم به خاطر خودمه یا این مرد شکسته و درد کشیده ی رو به روم.

من، شادی اون رو ازش دزدیدم. من خودخواه بودم. با اینکه می دونستم اون قرار بوده که با یونگی باشه، این حقیقت رو در نظر نگرفتم و یونگی رو مال خودم کردم.

از خودم متنفرم.

یکم سرفه کرد و گفت:" وای...تو واقعا خیلی خوب به نظر میای. سال هاست که ندیدمت اما به نظر میاد که هرگز پیر نمیشی و سنت بالا نمیره. یونگی انتخاب خوبی برای خودش کرده." و خندید.

Time; YoonMin | Per TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora