نُه:نوشيدني براي عذرخواهي

761 140 422
                                    

هي گايز
خوبيد؟
زود آپ كردم ايندفعه ديديد؟☺️
راستي ديدم وت هاي پارت قبلي حتي به ٢٠ تا هم نرسيد:/
چه وضعشه آقاااا:/
ميدونم دوست داريد پارت هايي رو بخونيد كه جنسن و ميشا كنار هم باشن ولي اين پارت ها هم روندي از داستانه:/
آره خلاصه اينكه اين پارت رو لايك كنيد بفهمم واسه عمم آپ نميكنم فقط -_-

-مري عصباني-

________________________

-بيخيال جنسن...اونجا يه بار عاليه.
تايلر اصرار كرد.

جنسن سرش رو تكون داد و خودش رو روي تختش پرت كرد:بهت كه گفتم نميتونم تاي...جرج و كريس مثل دو تا سگ مطيع دنبالمن.

-خب بپيچونشون.از پنجره ات بيا پايين و يواشكي بيا بيرون.من با ماشين ميام دنبالت.
تايلر گفت.

-نميدونم...
جنسن با شك گفت.

-زود باش جنسن...من نميخوام تنها برم اونجا و چند تا پسر مخمو بزنن...

جنسن چيزي نگفت.

-نكنه تو ميخواي كه مخمو بزنن؟!
تايلر پرسيد.

-نه!معلومه كه نه!
جنسن سريع جواب داد.

-خوبه...پس نيم ساعت ديگه ميبينمت؟

-مطمئن نيستم تاي...اگه دوباره زيادي مشروب بخورم و پدرم بفهمه...
جنسن گفت.

تايلر حرفشو قطع كرد:تو قرار نيست مشروب بخوري و كسي هم قرار نيست بفهمه باشه؟و درضمن انقدر بهم نگو "تاي" احساس ميكنم غذاي تايلندي ام.

-باشه تاي!
جنسن با شيطنت گفت.

بعد مكث كوتاهي ادامه داد:ولي جداً نميتونم بيام...

تايلر آهي كشيد:مطمئني؟

جنسن سرش رو تكون داد:واقعا حوصله يه بحث بزرگ ديگه با پدرم رو ندارم.

-خيله خب...پس...فكر كنم دوشنبه تو دانشگاه ميبينمت.
تايلر با نااميدي گفت قطع كرد.

جنسن نفسش رو با كلافگي داد بيرون و غلتي روي تخت اش زد.

اما كنترل اش رو از دست داد و افتاد روي زمين.

سرش رو با دست گرفت و خواست از جاش بلند شه كه چيزي به ياد آورد.

with love,gun[cockles]Where stories live. Discover now