Blue Roses

325 77 26
                                    

- ته هیونگ "انجمن شعر و ادب" چی میگه؟

+ اوه بهت پیام دادن؟

- بله و ازم دعوت کردن تا اولین جلسه گردهمایی اعضا رو در این سال تحصیلی با حضور خودم گرم کنم.

+ به منم همین رو گفتن

- ولی من مطمئنم که وقت ثبت نام هیچ گزینه ای رو برای عضویت توی این انجمن تیک نزدم!

+ منم یادمه نزدی

- ته هیونگ؟

+ هوم؟

- دقیقا کی تونستی این کارو بکنی که من متوجه نشدم؟

+ وقتی بعد از اولین کلاست منتظرت بودم

- تو دیوونه ای
من دقیقا اونجا چی کار دارم؟

+ تو منبع الهام منی
فقط کافیه همون جا بشینی

- مطمئنی "انجمن شعر و ادب" این رو قبول میکنه؟

+ من همیشه مدل تو برای ساختن مجسمه های گلی بودم و غر هم نمی زدم نمیشه یه جلسه باهام بیای و بعدش اگه خوشت نیومد دیگه نریم؟

- منظورم اینه که فقط می تونستی ازم بپرسی

+ مطمئن بودم فکر میکنی زیاده رویه که اسم تو رو بذارم منبع الهام خودم... راستش دختره موقع ثبت نام بهم گفت حین جلسات اگه بخوام میتونم چیزی که بهم الهام بخشیده تا به ادبیات علاقه مند بشم ببرم... مثل یه کتاب

- من یه کتاب نیستم ته هیونگ

+ خیلی بیشتری
تو همه چیزی

- دوباره شروع نکن

+ تو گاهی یه رودخونه‌ای که دور زمین میچرخه و قوه‌ی تخیل منو به حرکت در میاری و همه جا می بری!

- ته هیونگ لطفا

+ می تونم تا ابد بهت خیره بشم و تاابد هر دقیقه یه زیبایی جدید رو توی وجودت کشف کنم

- باشه میام فقط بیا دنبالم هیونگ انگار می خواد بره جایی

+ دم در منتظرتم

- دیوونه

+ اوهوم دیوونه
دیوونه‌ی تو می دونی که؟

- الان خیلی زود نیست دیوونه‌ی من؟

+ خیلی زوده
خیلی برای مرگ زوده
ولی قلب دیوونه‌ی من با اسم مالکیت تو پشت سرش منفجر شده!

- میخوای منو بکشی؟ بیا تو هنوز زوده

+ بیا بیرون می خوام قبلش ببرمت یه جایی

- کجا؟

+ خودت میبینی
فقط لباس گرم بپوش تا شب بیرونیم

- اوکی پنج دقیقه بهم وقت بده

+ اوکی پنج دقیقه دیگه می بینمت فرشته

- کجایی بیبی؟

+ پایین راه پله کنار گلدون های کاکتوس

- اینجا نیستی ولی یه ماشین عروسکی با یه برگه روش اینجاست که ازم میپرسه "به نظرت من مربوط به کجام" جریان چیه کیم ته‌هیونگ؟


+ نمیدونم پارک جیمین
به نظرت ماشینا به کجا مربوطن؟

- کجایی؟

+ پیدام کن!

- اوکی یه نقاشی روی دیوار پارکینگ هست که احتمالا صاحبخونه به خاطرش سر جفتمون رو میبره!

+ ولی دوستش داری!
بگو که دوستش داری!

- آره من کاریکاتور آجومای صاحبخونه که با عصای شیطانیش به سمت راه پله اشاره کرده دوست دارم!

+ می دونستم!

- یه یادداشت دیگه با یه ماژیک مشکی اینجاست

+ چی نوشته؟

- نوشته "دماغ آجوما رو کامل کن تا راهت رو پیدا کنی"
تو واقعا دیوونه ته هیونگ!!! :')

+ کاملش کردی؟

- اوهوم توی راه پله به سمت پشت بومم
فقط می تونستی بهم بگی بیام پشت بوم ببینمت

+ چیزی تو آسانسور نبود؟

- نه
چیزی رو از دست دادم؟

+ نه فکر کنم کار پسربچه همسایه است
احتمالا افتاده کف آسانسور

- اوه پیداش کردم

- واقعا کیم ته هیونگ؟

+ واقعا پارک جیمین!

- "فان فکت: پارک جیمین عاشق اینه که موهای منو خرگوشی ببنده"

+ دوست نداری؟

- واقعا دوست داری موهاتو خرگوشی ببندم؟

+ بعدا راجع بهش حرف میزنیم
فعلا بیا بالا

- این همه الکی منو اینور و اونور کردی دیوونه

+ برای همین دیوونگیم عاشقمی
این طور نیست؟

- شانس آوردی که عاشقتم کیم ته هیونگ

+ منم دوستت دارم پارک جیمین

- بهم میگه دست بهار رو بگیرم و یه سبد گل پیدا کنم
ولی پشت بوم خالیه!

+ خوب برگرد دست بهار رو پیدا کردی؟

- واقعا همه‌ی اینارو خودت نقاشی کردی ته هیونگ؟

+ راستش یکم از سونگجه کمک گرفتم
ولی اون جزئیات روی دست بهار جایی که به لبه‌ی پشت بوم میرسه کار خودمه

- دیدمش!

+ خوشگله؟

- گل‌های رز آبی رنگ مورد علاقه منه
ولی یه برگه دیگه اینجاست که میگه "فکر میکنی منو از کجا خریده؟!" واقعا دوست داری حالا تا گل فروشی بکشونی؟

+ به هر حال یه روز باید تنهایی همه‌ی این مسیرها رو بری حالا بهترین فرصت نیست؟

- تو فقط وانمود میکنی دیوونه ای کیم ته هیونگ
آب زیر کاه تر از تو خودتی!

+ به عنوان تعریف می پذیرمش
سلام منو به سویونگ نونای گل فروشی برسون

- اوکی سویونگ نونای گل فروشی یه بسته دونات با روکش شکلاتی بهم داد و ازم‌ پرسید به نظرم اینا رو از کجا خریده!

+ فکر کنم از قنادی آقای ایم خریده باشه
میتونی سلام منو به دونگ هیوک هم برسونی؟

- اوکی دونگ هیوکی گفت حالا که دارم میرم کتابخونه این کتاب رو براش ببرم ولی مگه تو الان تو کتابخونه ای؟ و چرا روی این کتاب اسم من نوشته شده؟

+ نمیدونم
میخوای کتاب رو باز کنی؟

- توی زندگی قبلیم چی کار کردم که دوست پسرم تا حد مرگ رمانتیکه؟

+ دوستش داری؟

- اصلا کی این عکسا رو گرفتی؟

+ همه وقتایی که حتی حواست هم بهم نبود
ولی منو عاشق خودت می کردی!

- کجایی ته هیونگ؟

+ جایی که تبدیل به دوست پسر شماره دو شدم

- همون جا بمون

همون جا موندم تا چند دقیقه بعد بازوهای پارک جیمین دور بدنم حلقه بشه و سرمو توی گردنش فرو ببرم. بالاخره تنها از خونه کشیده بودمش بیرون و مجبور شده بود به تنهایی با فروشنده ها صحبت کنه برای این موفقیت لیاقت جایزه‌ای در سطح جهانی داشتم؛ این که جیمین رو وارد اجتماع کنم در مقایسه با رسیدن به صلح جهانی برای من اولویت بیشتری داشت.

MoonChild || S.1 completedHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin