Pirates

432 104 13
                                    


این طوری بیداری شدن از خواب شاید یه سال قبل حتی یه درصد هم به فکرم نمی رسید ولی من اونجا بودم و اطمینان دارم جیمینی که بین بازوهام گرفته بودم واقعی بود. اطمینان دارم تموم شب همین جسم گرم و نرم رو به آغوش گرفته و بو کشیده بودم‌. اطمینان دارم تا وقتی خوابم ببره انگشتای کوچیکش پشت دستم رو نوازش می کرد. تکونی خورد و من بلافاصله تصمیم گرفتم چشمام رو ببندم تا این لحظه با بیدار شدنمون تموم نشه. ولی تکون بعدیش نشون می‌داد جیمین تصمیم دیگه ای داره.

- جیمین تکون نخور.

دستش که مشغول باز کردن دستام از دور بدنش بود متوقف شد.

- بیداری؟

بدون این که چشمام رو باز کنم پشت گردنش رو بو کشیدم، موهاش بوی کافئین می داد حس کافئین داشت و انگار می خواست چشمام رو از هم باز کنه. آرومی نفسی کشیدم و با «هوم» کوتاهی جوابش رو دادم.

کمی بی حرکت ایستاد ولی بعد دستام رو از دور بدنش باز کرد و چرخی خورد و تا رو به روی هم باشیم. چشمام بالاخره از هم باز شد و به لبخندش خیره موندم.

- دیشب شام چی خوردی که اینجوری میدرخشی جیمین؟

جیمین خندید و بدون این که لبخندش محو بشه گفت: «مطمئنم خورشید رو نخوردم و حالا نمی‌تونی از این جمله استفاده کنی بیبی!»

آهی کشیدم ولی خوب کیم ته هیونگ کسی نبود که اهل تسلیم شدن باشه. پتو رو کشیدم روی صورتم و گفتم: «چرا باید بیدار بشیم؟ بیا یکم بیشتر بخوابیم هنوز حتی روز روشن هم نشده!»

- آه ته هیونگ این باید جدید باشه چون هنوز نشنیدمش ولی خورشید دیگه تقریبا وسط آسمونه!

پتو رو کنار زدم لبخندی احمقانه روی صورتم نشست و گفتم: «وقتی همش لبخندی بزنی من نمیتونم تشخیص بدم یه روشنایی مال خورشیده یا تو!»

- کیم ته هیونگ اینو از کجا پیدا کردی؟ تو گوگل نبود!

لبخندی پیروزمندانه روی صورتم نشست و گفتم: «توی لبخندت بود و فقط چشمای من تونستن پیداش کنن، ببینم هنوز باور نکردی که منبع الهام طبع شاعرانه ی منی؟»

کمی قبل راجع به خورشید اغراق نمی کردم دوست پسر پارک جیمین بودن درست مثل این بود که یه خورشید پاکتی که کاملا متعلق به شخص خودمه داشته باشم و مثل یه آفتابگردون هر جا بره نگاهم به سمتش حرکت کنه و حالا که جیمین سعی داشت با پوشوندن سرخی صورتش ازم فرار کنه نگاهم گیرش انداخت و دستم به دستور نگاهم به مچ دستش چنگ زد.

- کجا میری؟

جیمین نگاهی بهم انداخت و با بالا انداختن ابروش گفت: «جناب شاعر مطمئنم من نمی‌تونم منبع مفیدی برای قطع کردن صدای شکمتون باشم، صبحونه نمی‌خوای؟»

MoonChild || S.1 completedWhere stories live. Discover now