Part 12

247 33 75
                                    



راننده‌ی میانسال دست جین‌یونگ رو از دور گردنش باز کرد و به دیوار راهرو، درست کنار درِ واحد کسی که ماشین درخواست کرده بود، تکیه داد...

جین‌یونگِ مست که پاهاش هنوز سست بودن، نشست و زانو هاشو توی سینه اش جمع کرد.

مرد نفس عمیقی کشید و کمرش رو صاف کرد تا کمی از درد کول کردن جین‌یونگ تا اینجا کم بشه...

زنگ در رو زد و منتظر موند...

غافل از اینکه ساعت ده شبه و صاحب آپارتمان، ایم جه‌بوم، هنوز توی هتل و وسط جشنه...

انتظارش که طولانی شد، از بالا نگاهی به جین‌یونگ که تمام مسیر حرفی نزده بود، انداخت و بعد از چشم غره ای گفت:

+ لعنت که گفت پول خوبی میده وگرنه این اصلا کار من نیست...

مقابل جین‌یونگ نشست و شونه اش رو تکون داد‌...

+ آقا... هی... آقا... بیداری؟؟

جین‌یونگ سرشو بالا آورد و از بین پلکایی که به زحمت باز نگه داشته بود به مرد رو به روش نگاه کرد...

_ هممم...

+ در رو باز نمیکنن... کلید نداری؟

پلکای جین کمی بازتر و نگاهش مختصر متعجب شد:

_ کلید چی... اصلا تو... کی ای؟

راننده نفسشو حرصی به بیرون فوت کرد، دو تا شونه‌ی جین‌یونگ رو گرفت و مجبورش کرد نگاهش کنه:

_ تو مست کردی و دوستت برات ماشین گرفت که بیارمت خونه‌اش... حالا هم در رو باز نمیکنه و منم نمیتونم معطلِ تُویِ مست و دوستِ دو دَرِ بازت بشم... پس خودت بهش زنگ بزن که بیاد تا منم خبر مرگم برم... باشه؟

جین‌یونگ که هنوز مستی از سرش نپریده بود آروم خندید و با خم کردن سرش گفت:

_ ممنونم... میتونی... بری...

و شروع به گشتن بین جیب های کتش کرد، چند تا اسکناس پیدا کرد و به طرف مرد گرفت:

_ پو... لت...

مرد با دیدن اون اسکناس ها که در مجموع خیلی هم کم نمیشدن، چشم هاش برق زد و با اینکه قبلا تمام دستمزدش برای حسابش واریز شده بود، اسکناس ها رو از دست جین‌یونگ قاپید، ایستاد و سریع از اونجا دور شد تا مبادا سر و کله‌ی صاحب‌خونه پیدا بشه و پول ها رو ازش پس بگیره...

جین‌یونگ تا حدود یک ساعت بعد که اثر الکل کامل از بدنش بیرون بره، همونجا توی خواب و بیداری نشست...

وقتی به خودش اومد، بدنش خشک شده بود...

اولین چیزهایی که به خاطر آورد مست کردنش توی بار بود و حرف های اون راننده...

دوستش؟!

منظورش کدوم دوست جین‌یونگ بوده وقتی اون توی کره هیچکس رو نداشت؟!

IDENTITYWhere stories live. Discover now