[پنجم آگوست 2019]
_ایدهی استخر از طرف کدوممون بود؟؟!!
_ خودت!
_دیشب توی جشن مست بودم یه چیزی گفتم، چرا چنین چیز مزخرفی رو جدی گرفتید؟
_ بذار فکر کنم... شاید چون خودمونم مست بودیم...؟!
جکسون بشکنی زد و گفت:
_ دقیقا... این قرار از اساس باطله...
مارک چشم غره ای رفت و بهش پشت کرد:
_ میشه اینقدر ضدحال نباشی؟؟ استخر که خوبه، دیگه تمام بارهای هتلو حفظ شدیم...
در کمد اتاق جکسون رو باز کرد و نگاهشو داخلش چرخوند:
_ هرچیزی که شبیه مایو باشه، داری؟
و مشغول چک کردن تک تک لباس های کمد شد...
جکسون کنارش ایستاد و گفت:
_ نه چون آخرین باری که قبل پرواز چک کردم، سئول دریا نداشت...
مارک با دیدن لباسی مکث کرد و اونو بیرون آورد...
پیرهن ساتن سفید رنگی که خیلی آشنا به نظر میرسید...
_ اینو پوشیده بودی...
_ کِی؟؟
_ روز اولی که همو دیدیم...
با وجود اینکه بخاطر میاورد، با بیخیالی ساختگی گفت:
_ من کاملا یادمه که توی هواپیما لباسم سرمه ای بود...!
مارک لباسو به سینهی جکسون کوبید و اخم کرد:
_ منظورم اولین شب توی هتله، الانم همینو بپوش...
لحنش کاملا دستوری بود و باعث شد جکسون با تعجب بگه:
_ این کجاش شبیه مایو ئه؟؟!!
قدمی جلو اومد و سینه به سینه اش ایستاد...
با چشم هایی که با خطچشم سیاه کرده بود و نقطه ضعف جکسون بود، بهش خیره شد و انگشتشو وسط قفس سینهاش کشید...
_ خوشم نمیاد ببیننت...
به آرومی زمزمه کرد و جکسون آب دهانش رو فرو داد...
زیبایی نفسگیر اون پسر قرار نبود هیچوقت براش عادی بشه...
لبخند فرصت طلبی زد و پرسید:
_ اسم این حس مالکیت نیست؟
_ بر فرض که باشه... چی میشه اونوقت؟
_ اونوقت میگم منم خوشم نمیاد مایو بپوشی...
مارک ابرویی بالا انداخت و گفت:
_ فکر کنم همین الان روی یه مرحله پیشرفته تر توافق کردیم...
و قبل اینکه جکسون واکنشی نشون بده و احتمال شیرین مارک رو رد کنه، خودشو عقب کشید و به سمت دیگهی اتاق رفت:
YOU ARE READING
IDENTITY
Fanfiction" یه زمان تو رو بهتر از خودم میشناختم، همه چیزت رو میدونستم،ولی الان هیچی ازت نمیدونم، دیگه اون جهبوم نیستی، نمیشناسمت... تو کی هستی؟!" " این سوال منم هست، تو کی هستی پارک جینیونگ؟"