Part 26

85 17 11
                                    


سکوت غیرمنتظره‌ای بین‌شون برقرار بود…

مردمک های لرزون جین در مقابل نگاه بدون تغییر جه‌بوم…

با آرامش بوسه‌ای روی پیشونی جین‌یونگ گذاشت و با گذاشتن دستاش روی بازوهاش اونو از خودش فاصله داد…

‌_ فعلا بیا یه چیزی بنوشیم…

جین‌یونگ با ناباوری لب زد:

_ جه‌بوم؟!‌!

جه‌بوم دو تا از گیلاس ها رو برداشت و شروع به ریختن شامپاین داخلشون کرد…

_ هی جه‌بوم!!… اصلا شنیدی چی گفتم؟؟؟… میگم میـ…

بدون اینکه نگاهش رو از شامپاین ها بگیره و درحالیکه تمرکز کرده بود سطح مایع داخل هردو گیلاس هم ‌اندازه باشه، حرفش رو برید:

_ میخوان منو بکشن… خب، شنیدمش…

با دست راست شامپاین خودشو و با دست چپ گیلاس جین‌یونگ رو برداشت و با چرخیدن دوباره به طرفش و تلاقی نگاه هاشون، اونو به سمتش گرفت…

جین‌یونگ که واضحا گیج و عصبی بود، با ابروهای درهم‌کشیده بهش خیره شد و کوچکترین توجهی به دستی که طرفش دراز شده نکرد…

_ فکر کردی دارم جوک میگم؟؟

جه‌بوم گیلاس رو تکون کوچکی داد و گفت:

_  بگیرش… تا نگیری راجع بهش حرف نمی‌زنم…

گیلاس رو با همون عصبانیتی که داشت از دستش بیرون کشید…

_قضیه جدیه جه‌بوم… خواهش می‌کنم به حرفم گوش کن…

_ حالا کی می‌خواد منو بکشه؟؟

بدون لرزشی توی صداش پرسید و کمی از شامپاینش رو مزه کرد…

پلکاشو روی هم گذاشت و جواب داد:

_  شرکت آکرمن…

این بار دو جرعه نوشید و با ابروی بالا انداخته دوباره پرسید:

_ فکر کردی آکرمن اولین کسیه که تصمیم گرفته سر منو زیر آب کنه؟

_  ولی این دفعه فرق می‌کنه…

_  البته که فرق می‌کنه…

_  فرقش اینه که این معامله و قرارداد بی‌نهایت بزرگه…

گیلاسشو نه چندان محکم روی میز کوبید و با صدایی که حالا کمی بالا رفته و مستاصل بود گفت:

_  فرقش اینه که تو میخوای منو بکشی…!!

گویی که به قلب جین‌یونگ چنگ زده باشن، سینه‌اش تیر کشید و نفسش بند اومد…

_ تو نمایند‌ه‌ی آکرمنی… رئیس شعبه‌ی کوفتی سئولش… اگه اون میخواد منو بکشه‌‌، یعنی تو هم میخوای…

IDENTITYWo Geschichten leben. Entdecke jetzt