سکوت غیرمنتظرهای بینشون برقرار بود…مردمک های لرزون جین در مقابل نگاه بدون تغییر جهبوم…
با آرامش بوسهای روی پیشونی جینیونگ گذاشت و با گذاشتن دستاش روی بازوهاش اونو از خودش فاصله داد…
_ فعلا بیا یه چیزی بنوشیم…
جینیونگ با ناباوری لب زد:
_ جهبوم؟!!
جهبوم دو تا از گیلاس ها رو برداشت و شروع به ریختن شامپاین داخلشون کرد…
_ هی جهبوم!!… اصلا شنیدی چی گفتم؟؟؟… میگم میـ…
بدون اینکه نگاهش رو از شامپاین ها بگیره و درحالیکه تمرکز کرده بود سطح مایع داخل هردو گیلاس هم اندازه باشه، حرفش رو برید:
_ میخوان منو بکشن… خب، شنیدمش…
با دست راست شامپاین خودشو و با دست چپ گیلاس جینیونگ رو برداشت و با چرخیدن دوباره به طرفش و تلاقی نگاه هاشون، اونو به سمتش گرفت…
جینیونگ که واضحا گیج و عصبی بود، با ابروهای درهمکشیده بهش خیره شد و کوچکترین توجهی به دستی که طرفش دراز شده نکرد…
_ فکر کردی دارم جوک میگم؟؟
جهبوم گیلاس رو تکون کوچکی داد و گفت:
_ بگیرش… تا نگیری راجع بهش حرف نمیزنم…
گیلاس رو با همون عصبانیتی که داشت از دستش بیرون کشید…
_قضیه جدیه جهبوم… خواهش میکنم به حرفم گوش کن…
_ حالا کی میخواد منو بکشه؟؟
بدون لرزشی توی صداش پرسید و کمی از شامپاینش رو مزه کرد…
پلکاشو روی هم گذاشت و جواب داد:
_ شرکت آکرمن…
این بار دو جرعه نوشید و با ابروی بالا انداخته دوباره پرسید:
_ فکر کردی آکرمن اولین کسیه که تصمیم گرفته سر منو زیر آب کنه؟
_ ولی این دفعه فرق میکنه…
_ البته که فرق میکنه…
_ فرقش اینه که این معامله و قرارداد بینهایت بزرگه…
گیلاسشو نه چندان محکم روی میز کوبید و با صدایی که حالا کمی بالا رفته و مستاصل بود گفت:
_ فرقش اینه که تو میخوای منو بکشی…!!
گویی که به قلب جینیونگ چنگ زده باشن، سینهاش تیر کشید و نفسش بند اومد…
_ تو نمایندهی آکرمنی… رئیس شعبهی کوفتی سئولش… اگه اون میخواد منو بکشه، یعنی تو هم میخوای…
DU LIEST GERADE
IDENTITY
Fanfiction" یه زمان تو رو بهتر از خودم میشناختم، همه چیزت رو میدونستم،ولی الان هیچی ازت نمیدونم، دیگه اون جهبوم نیستی، نمیشناسمت... تو کی هستی؟!" " این سوال منم هست، تو کی هستی پارک جینیونگ؟"