Part 16

215 36 189
                                    



[بیست و چهارم جولای 2019]

سه هفته گذشت‌...

برای دو نفرشون به سرعت و برای باقی خیلی طولانی...

جین‌یونگ و آنتونی، هتل رو ترک کردند و در آپارتمان های خودشون که به دلایل نامعلومی، نه داخل یک ساختمون، که به فاصله‌ی دو خیابون از هم خریداری شده بود، مستقر شده بودند...

و جین‌یونگ و جه‌بوم هیچ‌وقت بعد از اون همدیگر رو ندیدند، تماسی باهم نگرفتند و تنها ارتباطشون توسط ایمیل های کاری ای بود که به امضاهای هر کدوم پایین صفحه‌اش، با نام شرکت آکرمن و Four Seasons، بین منشی هاشون رد و بدل می‌‌شد!!!

تقریبا و دقیقا... هیچ چیز... !

جه‌بوم بالاخره دلیل ترک کردنش رو گفته بود و خودش رو از زیر بار عذاب وجدان خلاص کرده بود و جین‌یونگ جواب سوال چهارده ساله اش رو گرفته بود و بدون هیچ نقطه‌ی مبهم جامونده ای توی ذهنش، به "نبخشیدن جه‌بوم تا ابد" ادامه میداد...!!

فکری که هر کدوم راجع به دیگری میکردند، و با وجود اینکه از اعماق قلبشون، احتمالا احمقانه، امیدوار بودن حقیقت این نبا‌شه، ولی اطمینان داشتند که واقعیت محضه...

مدرک هم داشتن: هنوز هم نا‌دیده گرفته‌شدن حرف هایی که زده شد و اتفاقی که افتاد، و بی‌خبری از طرف مقابل!!!!

مثل تمام اتفاقاتی تا الان افتاده بود، فقط به نادیده گرفتنش ادامه دادند...

یوگیوم و بم‌بم همچنان در تلاشی موفق برای نشون دادن "کاری" بودن رابطه‌ی "اخیرا" شکل گرفته شدشون و کنترل کردن واکنش های ذوق زده‌ی هری موقع دیدن بم‌بم، در حالیکه همه‌ میدونستن اون سگ با غریبه ها به هیچ‌وجه نمی‌جوشه...!

و در نهایت دو نفری که این سه هفته پر از سرخوشی رو خیلی سریع پشت سر گذاشته بودن، مارک و جکسون!

جکسون به حرفش عمل کرد و کنسرت دوم سئول یوگیوم رو همراه مارک رفت...

رابطه‌شون از بوسه‌های روز اولی، بیشتر رشد کرده بود و حالا اکثر تایم های خالیشون رو هم باهم پر میکردند و جکسون حتی مهمون افتخاری مزایده‌ی فروش اون گردنبند عتیقه از طرف مارک هم شد و با چشم‌ها و گوش‌های خودش دید و شنید که پارتنرش بعد از یک ساعت سکوت و خیره موندن به دعوا و بحث و جدل های خریدار ها، چه رقم سرسام آوری رو پیشنهاد داد و یک دقیقه بعد گردنبند رو صاحب شد...!

ولی با تمام این صمیمیت و نزدیکی ایجاد شده، به طرز عجیب و دلیل نامعلومی، چیزی بیشتر از بوسه و نوازش و لمس های منظور داری که به هیچ جا نمیرسید، نصیبشون نشده بود!

و بالاخره روز فشن‌شو رسیده بود...

روزی که جه‌بوم و جین‌یونگ می‌تونستند دوباره همدیگر رو ببینند...

IDENTITYWhere stories live. Discover now